(مجازی) گروه سرسخت، مرکز سخت (هر چیز)، هسته ی مرکزی، سخت هسته، دو آتشه، سرسخت، تمام و کمال، وابسته به سخت هسته، سخت هسته ای
hard core
(مجازی) گروه سرسخت، مرکز سخت (هر چیز)، هسته ی مرکزی، سخت هسته، دو آتشه، سرسخت، تمام و کمال، وابسته به سخت هسته، سخت هسته ای
انگلیسی به فارسی
مرکز سخت (هر چیز)، هستهی مرکزی، سخت هسته
(مجازی) گروه سرسخت
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: deeply committed or determined.
- a hard-core antinuclear activist
[ترجمه ترگمان] یک فعال سرسخت antinuclear
[ترجمه گوگل] یک فعال ضد هسته ای سخت هسته ای
[ترجمه گوگل] یک فعال ضد هسته ای سخت هسته ای
• (2) تعریف: of pornography, detailed, explicit, and having no purpose other than the exciting of sexual impulses.
• مشابه: skin
• مشابه: skin
• group of people who are ardently committed to a particular idea or goal; unyielding or uncompromising part of a group; militant faction
unwaveringly committed, extremely dedicated; explicit; chronic, recurrent
variety of punk rock music; bit of broken brick or stone used as a base for a road (british)
you can refer to the members of a group who are most involved with it as the hardcore.
hardcore pornography shows sexual acts in very explicit detail.
unwaveringly committed, extremely dedicated; explicit; chronic, recurrent
variety of punk rock music; bit of broken brick or stone used as a base for a road (british)
you can refer to the members of a group who are most involved with it as the hardcore.
hardcore pornography shows sexual acts in very explicit detail.
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] مصالح تخریب، مصالحآوار
جملات نمونه
1. hard-core pornography
تصاویر وقیح و بسیار زننده (سکسی)،پورنوگرافی وقیح
2. a hard-core liberal
آزادیخواه به تمام معنی
3. We've got a hard core of customers that have stood by us.
[ترجمه ترگمان]ما یک هسته سخت از مشتریان داریم که کنار ما ایستاده اند
[ترجمه گوگل]ما یک هسته سخت از مشتریانی داریم که با ما ایستاده اند
[ترجمه گوگل]ما یک هسته سخت از مشتریانی داریم که با ما ایستاده اند
4. A hard core of supporters, mostly teenage girls, gathered at the airport to see the star arrive.
[ترجمه ترگمان]هسته سخت حامیان، که اغلب آن ها دختر نوجوان بودند، در فرودگاه جمع شدند تا شاهد ورود این ستاره باشند
[ترجمه گوگل]هسته اصلی حامیان، بیشتر دختران نوجوان، در فرودگاه برای دیدن ستاره وارد شدند
[ترجمه گوگل]هسته اصلی حامیان، بیشتر دختران نوجوان، در فرودگاه برای دیدن ستاره وارد شدند
5. A hard core of drivers ignore the law.
[ترجمه ترگمان]یک هسته سخت از رانندگان این قانون را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]یک هسته سخت درایورها قانون را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]یک هسته سخت درایورها قانون را نادیده می گیرند
6. He has a hard core of support among white racists.
[ترجمه ترگمان]او هسته محکمی از حمایت در میان racists سفید دارد
[ترجمه گوگل]او هسته اصلی حمایت از نژادپرستی سفید را دارد
[ترجمه گوگل]او هسته اصلی حمایت از نژادپرستی سفید را دارد
7. The hard core of the party has not lost sight of the original ideals.
[ترجمه ترگمان]هسته سخت این حزب گم شدن ایده آل های اصلی را از دست نداده است
[ترجمه گوگل]هسته سخت حزب از ابعاد اصلی آرمانها را از دست نداده است
[ترجمه گوگل]هسته سخت حزب از ابعاد اصلی آرمانها را از دست نداده است
8. There is still a small hard core of football supporters who cause trouble whenever they can.
[ترجمه ترگمان]هنوز هسته کوچکی از حامیان فوتبال وجود دارد که هر زمان که بتوانند دچار مشکل می شوند
[ترجمه گوگل]هنوز هم یک هسته کوچک سختافزارهای فوتبال وجود دارد که هر زمان که بخواهند مشکلی ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]هنوز هم یک هسته کوچک سختافزارهای فوتبال وجود دارد که هر زمان که بخواهند مشکلی ایجاد می کنند
9. The hard core was protected by changing the theory underlying the observation language, so that telescopic data replaced naked-eye observations, for instance.
[ترجمه ترگمان]هسته سخت با تغییر تیوری نهفته در زبان مشاهده محافظت می شد، به طوری که داده های تلسکوپی جایگزین مشاهدات مستقیم چشمی شدند
[ترجمه گوگل]هسته سخت با تغییر نظریه زیرمجموعه ای از زبان مشاهدات محافظت شده بود، به طوری که داده های تلسکوپی به عنوان مثال مشاهدات غوطه وری را جایگزین کرد
[ترجمه گوگل]هسته سخت با تغییر نظریه زیرمجموعه ای از زبان مشاهدات محافظت شده بود، به طوری که داده های تلسکوپی به عنوان مثال مشاهدات غوطه وری را جایگزین کرد
10. There are not, however, too many hard core pumpernickel types left, certainly not enough to support small bakeries.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعداد زیادی از انواع pumpernickel هسته ای باقی نمانده است، قطعا برای حمایت از نانوایی ها کافی نیستند
[ترجمه گوگل]اما وجود ندارد، با این حال، بیش از حد بسیاری از هسته سخت pumpernickel هست، قطعا به اندازه کافی برای حمایت از نانوایی های کوچک نیست
[ترجمه گوگل]اما وجود ندارد، با این حال، بیش از حد بسیاری از هسته سخت pumpernickel هست، قطعا به اندازه کافی برای حمایت از نانوایی های کوچک نیست
11. But while Corden thanked the loyal hard core, he did not criticise the floating fans.
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که Corden از هسته سرسخت loyal تشکر کرد، طرفداران شناور را مورد انتقاد قرار نداد
[ترجمه گوگل]اما کوردن از هسته سخت وفادار تشکر کرد و از طرفداران شناور انتقاد نکرد
[ترجمه گوگل]اما کوردن از هسته سخت وفادار تشکر کرد و از طرفداران شناور انتقاد نکرد
12. The hard core of Newtonian physics is comprised of Newton's laws of motion plus his law of gravitational attraction.
[ترجمه ترگمان]هسته سخت فیزیک نیوتنی از قوانین حرکت نیوتن به علاوه قانون جاذبه جاذبه او تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]هسته سختی از فیزیک نیوتنی شامل قوانین حرکت نیوتن و همچنین قانون جاذبه گرانشی است
[ترجمه گوگل]هسته سختی از فیزیک نیوتنی شامل قوانین حرکت نیوتن و همچنین قانون جاذبه گرانشی است
13. I believed the drill instructor was hard core, nose to the grindstone, always screaming and shouting.
[ترجمه ترگمان]من عقیده داشتم که استاد مته کاری سفت و خشن است، دماغش را به چرخ چاقو تیز کرده بود و مدام فریاد می زد و فریاد می کشید
[ترجمه گوگل]من اعتقاد داشتم که مربی متخصص هسته سخت، بینی به سنگ شکن، همیشه فریاد و فریاد می زند
[ترجمه گوگل]من اعتقاد داشتم که مربی متخصص هسته سخت، بینی به سنگ شکن، همیشه فریاد و فریاد می زند
14. The hard core of a programme is, more than anything else, the defining characteristic of a programme.
[ترجمه ترگمان]هسته سخت یک برنامه، بیش از هر چیز دیگری، مشخصه تعیین کننده یک برنامه است
[ترجمه گوگل]هسته سخت یک برنامه، بیشتر از هر چیز دیگری، مشخصه تعریف یک برنامه است
[ترجمه گوگل]هسته سخت یک برنامه، بیشتر از هر چیز دیگری، مشخصه تعریف یک برنامه است
15. Order is maintained by the inviolability of the hard core of a programme and by the positive heuristic that accompanies it.
[ترجمه ترگمان]حفظ نظم توسط مصونیت هسته سخت یک برنامه و با شیوه اکتشافی مثبت که همراه آن باشد، حفظ می شود
[ترجمه گوگل]نظم با استحکام هسته سخت یک برنامه و حواس پرتی مثبت همراه است
[ترجمه گوگل]نظم با استحکام هسته سخت یک برنامه و حواس پرتی مثبت همراه است
A hard core of conservatives has taken over the party.
دستهای از محافظهکاران سرسخت حزب را قبضه کردهاند.
پیشنهاد کاربران
نوعی از موسیقی پاپ شبیه تکنو با ضرب آهنگ بیشتر و اشعار کم
سبکی از مسابقات کشتی کج که به نوع وسیله آزاد است و بیشتر این مسابقات خونی و گاهی فوق العاده وحشیانه است. ( چیزی توی کمپانی کشتی کجی combat zone wrestling میتوان مشاهده کرد یک نمونه از آنهاست. )
طرفداران سرسخت
هرعمل یا فعلی که با خشونت و سخت کاری باشد
نشان دادن جزییات کامل حرکات در پورنوگرافی
سختگیرانه عمل کردن،
به شدت و تندی و با خشونت کاری رو کردن
به شدت و تندی و با خشونت کاری رو کردن
حالت خیلی سخت زندگی یا بازی
hard core ( پزشکی )
واژه مصوب: درمانگریز
تعریف: ویژگی بیمار یا معتادی که تمایلی به تغییر ندارد و به سختی خود را در اختیار مراکز خدمات بهداشتی قرار میدهد
واژه مصوب: درمانگریز
تعریف: ویژگی بیمار یا معتادی که تمایلی به تغییر ندارد و به سختی خود را در اختیار مراکز خدمات بهداشتی قرار میدهد
کلمات دیگر: