کلمه جو
صفحه اصلی

involute


معنی : غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو
معانی دیگر : (زیست شناسی) روگشته، تو پیچیده، درون پیچ، پیچیده، ظریف و مدغم، (ریاضی) گسترنده، خط مماسی، ان و لوت، غام­، پیچیده شدن، پیچدار شدن

انگلیسی به فارسی

بغرنج، تودرتو، مبهم، غامض، پیچدار، پیچیده شدن، پیچدار شدن


مشروط، پیچ دار، غامض، تودرتو، بغرنج، مبهم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: complex or involved.

(2) تعریف: curled or curving inward from the outside or edges, as certain leaves.

(3) تعریف: tightly wound around the axis, as the whorls of certain seashells.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: involutes, involuting, involuted
مشتقات: involutely (adv.), involuteness (n.)
• : تعریف: to roll or become rolled up.

• involved, complex; having a spiral shape; curled inward from the edges (botany)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] پیچ در پیچ، مارپیچی
[ریاضیات] گسترده، پیچ، گسترنده، باز شده، گسترنده، گسترش دهنده

مترادف و متضاد

غامض (صفت)
abstruse, knotty, problematic, difficult, involute, problematical, obscure, unintelligible

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

بغرنج (صفت)
complex, intricate, involved, involute, complicated, obscurant, intangible

پیچ دار (صفت)
involute, swept, twisty

تودرتو (صفت)
involute, nested

جملات نمونه

1. involute leaves
برگ های روگشته

2. involute shells
صدف های درون پیچ

3. We invent the spherical gear with ring involute tooth.
[ترجمه ترگمان]ما لوازم کروی را با یک دندان مصنوعی اختراع کردیم
[ترجمه گوگل]دنده کروی را با دندان حلقوی حلقوی ابداع می کنیم

4. The optimum design method of involute internal gear slotting cutter is introduced.
[ترجمه ترگمان]روش طراحی بهینه استفاده از تجهیزات داخلی involute، slotting معرفی می شود
[ترجمه گوگل]روش طراحی مطلوب برای برش شکست دنده داخلی مورد استفاده قرار گرفته است

5. To model involute gears accurately, a formula for calculating the involute curve of gear profile is presented.
[ترجمه ترگمان]برای مدل کردن gears involute به دقت، فرمولی برای محاسبه منحنی involute پروفیل چرخ دنده ارائه شده است
[ترجمه گوگل]برای مدل دنده های چرخشی دقیق، یک فرمول برای محاسبه منحنی چرخش نمای دنده ارائه شده است

6. The involute gear transmission precision hard - toothed surface device has dominated.
[ترجمه ترگمان]جعبه دنده انتقال با دقت انتقال با دقت بالای دستگاه، تحت سلطه است
[ترجمه گوگل]دنده انتقال چرخ دنده دقیق سخت دستگاه سطح دندانه دار غالب است

7. The transmission part is an involute gear, and the working part can adopt different working faces, such as a cylinder excircle face, a circular arc tooth or an involutes tooth gear top cavetto.
[ترجمه ترگمان]بخش انتقال یک چرخ دنده ثانیه ای است و بخش کار می تواند چهره های کاری مختلفی مانند یک چهره excircle سیلندر، یک دندان قوس دار یا دنده دو دندان را به کار گیرد
[ترجمه گوگل]بخش انتقال یک چرخ دنده است، و بخش کار می تواند چهره های مختلف کار مانند چرخه خارج از محدوده سیلندر، دندان قوس دایره یا چرخ دنده دنده بالا cavetto

8. Involute spindle spindle: ideal bearing capacity and easy assembling and dismantling.
[ترجمه ترگمان]spindle دوکی involute: ظرفیت تحمل ایده آل و مونتاژ و پیاده کردن آسان
[ترجمه گوگل]اسپیندل اسپیندل غیر فعال: ظرفیت تحمل ایده آل و آسان مونتاژ و برچیدن

9. A method of measuring contrate involute errors of double gears, gear shapers and gear shavers on the CZ450 gear integrated error tester using the polar coordinate method is introduced.
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری خطاهای دنده دو دنده، shapers و gear دنده که روی دنده CZ۴۵۰ با استفاده از روش مختصات قطبی استفاده می شود، معرفی می شود
[ترجمه گوگل]یک روش اندازه گیری خطاهای احتمالی مشکوک چرخ دنده های دوگانه، شکل گیرهای دنده و دنده های دنده بر روی تستر خطای یکپارچه دنده CZ450 با استفاده از روش مختصات قطبی معرفی شده است

10. Involute spline spindle: ideal bearing capacity and easy assembling and dismantling.
[ترجمه ترگمان]spindle نوار باریک involute: ظرفیت تحمل ایده آل و مونتاژ و مونتاژ ساده
[ترجمه گوگل]اسپیندل اسپیلین غیر فعال: ظرفیت تحمل ایده آل و آسان ساختن و برچیدن

11. This process heightens the use results of involute spline broach.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند استفاده از نتایج استفاده از broach نوار involute را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]این فرایند نتایج استفاده از اسپلین هیدرولیکی را افزایش می دهد

12. Comb oneself involute feeling, begin to locate afresh to oneself.
[ترجمه ترگمان]احساس involute را شانه کنید، از نو کشف کنید
[ترجمه گوگل]احساس خود را تسخیر کنید، دوباره شروع کنید به خودتان

13. Involute Spline is one having teeth with involute profiles.
[ترجمه ترگمان]involute spline یک دندون داره با profiles های involute
[ترجمه گوگل]اسپیلین غیر مستقیم یکی از دندان های با پروفیل های مشکوک است

14. Basic circle is the circle which forms involute.
[ترجمه ترگمان]دایره اصلی دایره ای است که involute شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]دایره ای پایه دایره ای است که اشکال را تشکیل می دهد

15. When the number of teeth is less than the minimum, involute gears will be undercut.
[ترجمه ترگمان]وقتی تعداد دندان کم تر از حداقل است، involute دنده می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که تعداد دندانها کمتر از حداقل باشد، چرخ دنده های چرخ دنده به پایین می افتد

involute shells

صدف‌های درون‌پیچ


involute leaves

برگ‌های پیچ‌‌دار


پیشنهاد کاربران

در هم پیچیده شدن
نابود شدن

involute ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: درون پیچ 2
تعریف: ویژگی برگی که لبه یا لبه های آن به داخل برگشته باشد


کلمات دیگر: