اسکنه ی حجاری، قلم حکاکی، بشنگ
burin
اسکنه ی حجاری، قلم حکاکی، بشنگ
انگلیسی به فارسی
اسکنهی حجاری، قلم حکاکی، بشنگ
(باستانشناسی) اسکنهی دوران عهد حجر
بورین
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a pointed tool with a round handle, used for engraving metal or carving stone.
• engraving tool comprised of a long beveled blade and a rounded handle (art); prehistoric tool made from a piece of flint shaped into a beveled point (archaeology)
جملات نمونه
1. Burin of raw materials to build major changes have taken place.
[ترجمه ترگمان]استفاده از مواد خام برای ایجاد تغییرات عمده صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]Burin از مواد خام برای ایجاد تغییرات عمده انجام شده است
[ترجمه گوگل]Burin از مواد خام برای ایجاد تغییرات عمده انجام شده است
2. Burin: A pointed engraver's steel tool used for cutting.
[ترجمه ترگمان]burin: ابزار فولادی pointed که برای برش استفاده می شود
[ترجمه گوگل]Burin ابزار فولادی گالوانیزه اشاره کرد که برای برش استفاده می شود
[ترجمه گوگل]Burin ابزار فولادی گالوانیزه اشاره کرد که برای برش استفاده می شود
3. He tinkered with infinity and the impossible with a burin and a gouge.
[ترجمه ترگمان]اون با بین هایت و غیرقابل تحمله با یه مشت کرم و یه مشت
[ترجمه گوگل]او با بی نهایت و غیرواقعی با یک بغلی و یک گوهر غرق کرد
[ترجمه گوگل]او با بی نهایت و غیرواقعی با یک بغلی و یک گوهر غرق کرد
4. The first of these was wood engraving, done on the end-grain of boxwood with a burin rather than a knife.
[ترجمه ترگمان]اولین آن ها کنده کاری چوب بود که در انتهای - با یک burin به جای چاقو به کار برده شد
[ترجمه گوگل]نخستین آنها حکاکی چوب بود که در انتهای دانه چوب کاسه با یک چوب بری و نه یک چاقو انجام می شد
[ترجمه گوگل]نخستین آنها حکاکی چوب بود که در انتهای دانه چوب کاسه با یک چوب بری و نه یک چاقو انجام می شد
5. At 12: 50 they nosed down and sighted Newfoundland, the Burin Peninsula, to the left.
[ترجمه ترگمان]در ساعت ۱۲: ۵۰ به سمت چپ خم شدند و sighted، شبه جزیره burin، سمت چپ را دیدند
[ترجمه گوگل]در 12 و 50 آنها نیوفاهلاند، شبه جزیره بورین، به سمت چپ افتادند
[ترجمه گوگل]در 12 و 50 آنها نیوفاهلاند، شبه جزیره بورین، به سمت چپ افتادند
6. I have a very dedicated and want to keep the memory of the time of the burin, the 1 point to smooth out.
[ترجمه ترگمان]من یک برنامه بسیار اختصاصی دارم و می خواهم که حافظه زمان of را حفظ کنم، که یک نقطه است تا صاف شود
[ترجمه گوگل]من بسیار اختصاص داده شده و می خواهم به حفظ حافظه از زمان burin، 1 نقطه برای صاف کردن
[ترجمه گوگل]من بسیار اختصاص داده شده و می خواهم به حفظ حافظه از زمان burin، 1 نقطه برای صاف کردن
7. The materials of stone artifacts are mostly quartz. The types of tools include side-scraper, end-scraper, chopping tool, burin and point.
[ترجمه ترگمان]مصالح مصنوعات سنگی بیشتر کوارتز است انواع ابزارها شامل side، end، chopping، burin و point
[ترجمه گوگل]مواد مصالح سنگی بیشتر کوارتز هستند انواع ابزارها شامل چاقو، چاقو، ابزار خرد کردن، چرخش و نقطه ای می باشد
[ترجمه گوگل]مواد مصالح سنگی بیشتر کوارتز هستند انواع ابزارها شامل چاقو، چاقو، ابزار خرد کردن، چرخش و نقطه ای می باشد
8. The paint which be reacted by desire of senses passing under my burin, by the love of these who joined the battle to get rid of the chains that used to hold my step on .
[ترجمه ترگمان]رنگ نقاشی که با میل حواس در حال عبور از زیر پایم به آن واکنش نشان داده بود، تحت تاثیر عشق کسانی بود که به جنگ پیوستند تا از شر زنجیرها رها شوند
[ترجمه گوگل]رنگی که با تمسخر حواس های زیر بغل من، با عشق این کسانی که به نبرد پیوستند، برای خلاص شدن از زنجیرهایی که برای قدم زدن من استفاده می شد، واکنش نشان می داد
[ترجمه گوگل]رنگی که با تمسخر حواس های زیر بغل من، با عشق این کسانی که به نبرد پیوستند، برای خلاص شدن از زنجیرهایی که برای قدم زدن من استفاده می شد، واکنش نشان می داد
9. Graver: V - shaped steel cutting tool used by engravers . Also called burin.
[ترجمه ترگمان]Graver: ابزار برشی به شکل V که توسط engravers بکار برده می شود همچنین burin نامیده می شود
[ترجمه گوگل]ابزار برش فولادی V - شکل فولادی استفاده شده توسط حکاکی ها همچنین burin نامیده می شود
[ترجمه گوگل]ابزار برش فولادی V - شکل فولادی استفاده شده توسط حکاکی ها همچنین burin نامیده می شود
کلمات دیگر: