محکوم کننده، محکومیت آمیز، نکوهش آمیز، حاکی ازمحکومیت
condemnatory
محکوم کننده، محکومیت آمیز، نکوهش آمیز، حاکی ازمحکومیت
انگلیسی به فارسی
محکومکننده، محکومیتآمیز، نکوهشآمیز
محکوم کردن
انگلیسی به انگلیسی
• condemning, censorious, denouncing
جملات نمونه
1. his condemnatory look
نگاه نکوهش آمیز او
2. He was justified in some of his condemnatory outbursts.
[ترجمه ترگمان]او حق داشت که یکی از condemnatory را بر خود هموار کند
[ترجمه گوگل]او در بعضی از وقایع محکومیتش توجیه پذیر بود
[ترجمه گوگل]او در بعضی از وقایع محکومیتش توجیه پذیر بود
3. A condemnatory approach can only alienate the unfaithful, Spring says.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که یک رویکرد محکوم به محکوم کردن تنها می تواند این خیانت را منحرف کند
[ترجمه گوگل]بهار می گوید که یک رویکرد محکوم می تواند بی اعتمادی را بی اعتبار کند
[ترجمه گوگل]بهار می گوید که یک رویکرد محکوم می تواند بی اعتمادی را بی اعتبار کند
4. The role of the press is rarely condemnatory of the police and usually supportive of the official efforts to solve crime.
[ترجمه ترگمان]نقش مطبوعات به ندرت محکوم به محکومیت پلیس می شود و معمولا از تلاش های مقامات برای حل جرم حمایت می کند
[ترجمه گوگل]نقش مطبوعات به ندرت محکوم به پلیس است و معمولا از تلاش های رسمی برای حل جنایات حمایت می کند
[ترجمه گوگل]نقش مطبوعات به ندرت محکوم به پلیس است و معمولا از تلاش های رسمی برای حل جنایات حمایت می کند
5. The 2 condemnatory strength that should increase pair of enterprises to compasses act.
[ترجمه ترگمان]قدرت condemnatory که باید دو تشکیلات را به سوی compasses افزایش دهد
[ترجمه گوگل]2 قدرت محکوم که باید جفت شرکت را به سمت کمپرسور افزایش دهد
[ترجمه گوگل]2 قدرت محکوم که باید جفت شرکت را به سمت کمپرسور افزایش دهد
6. She would burn Peter Datchett's letter and that dress in one fine condemnatory blaze.
[ترجمه ترگمان]نامه پیتر Datchett را آتش می زد و آن لباس را در یک محکوم بسیار زیبا می دید
[ترجمه گوگل]او نامه پیتر دچات را می پوشاند و آن لباس را در یکی از شعله های محرمانه ی خوبی می گیرد
[ترجمه گوگل]او نامه پیتر دچات را می پوشاند و آن لباس را در یکی از شعله های محرمانه ی خوبی می گیرد
7. Public security punishs a law to also have corresponding condemnatory regulation.
[ترجمه ترگمان]امنیت عمومی نیز قانونی است که محکوم به محکوم کردن قوانین است
[ترجمه گوگل]امنیت عمومی مجازات قانون نیز دارد که مقررات محکومیت مربوطه را نیز در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]امنیت عمومی مجازات قانون نیز دارد که مقررات محکومیت مربوطه را نیز در بر می گیرد
8. Did not use up tutelar responsibility to guardian, or the person that the Internet bar does business of deregulation, byelaw stated condemnatory measure.
[ترجمه ترگمان]از مسیولیت tutelar برای مراقبت، یا شخصی که نوار اینترنت به مقررات زدایی، byelaw اشاره کرد، استفاده نکرد
[ترجمه گوگل]آیا از مسئولیت سرپرست یا فردی که نوار اینترنت را از قوانین رفع ممنوعیت استفاده می کند استفاده نکرده اید، اقدام به محکومیت محکوم کرده اید
[ترجمه گوگل]آیا از مسئولیت سرپرست یا فردی که نوار اینترنت را از قوانین رفع ممنوعیت استفاده می کند استفاده نکرده اید، اقدام به محکومیت محکوم کرده اید
9. More network news analyst speaks say, according to such condemnatory logic, "Still have the netizen that doesn't break the law?"
[ترجمه ترگمان]به گفته یکی از تحلیل گران خبری شبکه، با توجه به چنین منطق condemnatory، \"هنوز the که قانون را نقض نمی کند، وجود دارد؟\"
[ترجمه گوگل]بیشتر تحلیلگر شبکه خبر می گوید، با توجه به این منطق محکوم، 'هنوز ناقص است که قانون را نقض نمی کند؟'
[ترجمه گوگل]بیشتر تحلیلگر شبکه خبر می گوید، با توجه به این منطق محکوم، 'هنوز ناقص است که قانون را نقض نمی کند؟'
10. Issued sluggish signs up for custom golden receipt also is not condemnatory advice note.
[ترجمه ترگمان]علایم sluggish شده برای دریافت جایزه طلایی سفارشی نیز توصیه نمی شود
[ترجمه گوگل]علامت های تلخ برای صدور سفارشی طلایی صادر شده است، یادداشتی محکومانه نیست
[ترجمه گوگل]علامت های تلخ برای صدور سفارشی طلایی صادر شده است، یادداشتی محکومانه نیست
his condemnatory look
نگاه نکوهشآمیز او
کلمات دیگر: