غذای مکزیکی مشتمل بر نانی که دور گوشت و پنیر و لوبیا پیچیده اند، بوریتو
burrito
غذای مکزیکی مشتمل بر نانی که دور گوشت و پنیر و لوبیا پیچیده اند، بوریتو
انگلیسی به فارسی
غذای مکزیکی مشتمل بر نانی که دور گوشت و پنیر و لوبیا پیچیدهاند، بوریتو
burrito
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: burritos
حالات: burritos
• : تعریف: in Mexican cooking, a flour tortilla stuffed with meat, cheese, beans, or the like.
• flour tortilla folded and wrapped around a filling (of meat, cheese, or beans)
جملات نمونه
1. I'll have the burrito and taco combo, please.
[ترجمه ترگمان] من \"بوریتو\" و \"تاکو\" می زنم، لطفا
[ترجمه گوگل]من دسته کوچک موسیقی جاز را دوست دارم، لطفا
[ترجمه گوگل]من دسته کوچک موسیقی جاز را دوست دارم، لطفا
2. He crumpled up the burrito wrapper and bounced it off the rim of the trash can.
[ترجمه ترگمان]کاغذ burrito را مچاله کرد و به لبه سطل زباله انداخت
[ترجمه گوگل]او بسته بندی شده Burrito را خرد کرد و آن را از لبه ی سطل زباله بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او بسته بندی شده Burrito را خرد کرد و آن را از لبه ی سطل زباله بیرون آورد
3. He dropped his cigarette into his burrito.
[ترجمه ترگمان]سیگارش را انداخت توی بوریتو
[ترجمه گوگل]او سیگار خود را به سرزمین خود رها کرد
[ترجمه گوگل]او سیگار خود را به سرزمین خود رها کرد
4. Bobby ordered a bean-and-cheese burrito the size of a rolled-up gym towel, smothered in guacamole and sour cream.
[ترجمه ترگمان]بابی سفارش یک خمیر لوبیا و پنیر را داد که به اندازه یک حوله لوله شده بود که در غذای چینی و خامه درست شده بود
[ترجمه گوگل]بابی دستور داد که بریتیو آبلیمو و پنیری به اندازه یک حوله مصنوعی ساخته شود که در گوامامول و خامه مرطوب بماند
[ترجمه گوگل]بابی دستور داد که بریتیو آبلیمو و پنیری به اندازه یک حوله مصنوعی ساخته شود که در گوامامول و خامه مرطوب بماند
5. Even eating a jumbo burrito he looked good.
[ترجمه ترگمان] حتی خوردن \"بوریتو\" ها هم خوب به نظر میومد
[ترجمه گوگل]حتی غذا خوردن یک جاروبرقی جومبو او خوب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]حتی غذا خوردن یک جاروبرقی جومبو او خوب به نظر می رسید
6. Two different excuses, first a burrito and then a burglary.
[ترجمه ترگمان]دو بهانه متفاوت، اول یک burrito و سپس یک دزدی
[ترجمه گوگل]دو بیانیه متفاوت، ابتدا burrito و سپس یک سرقت
[ترجمه گوگل]دو بیانیه متفاوت، ابتدا burrito و سپس یک سرقت
7. She hands him a microwaved burrito.
[ترجمه ترگمان] اون بهش یه \"بوریتو\" میده (نوعی غذای مکزیکی)
[ترجمه گوگل]او او را یک سرآمد میکروویو می کند
[ترجمه گوگل]او او را یک سرآمد میکروویو می کند
8. One day he decided to “enjoy his burrito”—in other words, appreciate something good while it was happening.
[ترجمه ترگمان]یک روز او تصمیم گرفت \"از burrito لذت ببرد\" - به عبارت دیگر، از زمانی که در حال رخ دادن بود، لذت ببرد
[ترجمه گوگل]یک روز او تصمیم گرفت به 'لذت بردن از Burrito خود' - به عبارت دیگر، قدردانی از چیزی خوب در حالی که آن اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]یک روز او تصمیم گرفت به 'لذت بردن از Burrito خود' - به عبارت دیگر، قدردانی از چیزی خوب در حالی که آن اتفاق می افتد
9. Learn how to roll a beef burrito with expert cooking tips in this free Mexican cuisine video clip.
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید چگونه یک تکه گوشت گاو را با نکات آشپزی متخصص در این کلیپ ویدئویی غذاهای مکزیکی آزاد کنید
[ترجمه گوگل]یاد بگیرید چگونه به رول گوشت گاو burrito با راهنمایی پخت و پز تخصصی در این ویدئو کلیپ آشپزی رایگان مکزیکی
[ترجمه گوگل]یاد بگیرید چگونه به رول گوشت گاو burrito با راهنمایی پخت و پز تخصصی در این ویدئو کلیپ آشپزی رایگان مکزیکی
10. For lunch, Jeff suggested El Burrito Jr. in Redondo Beach, a cheesy-looking structure with a red A-frame roof and yellow awnings and a few tables to the side.
[ترجمه ترگمان]جف پیشنهاد کرد: برای ناهار در ساحل \"Redondo بیچ\"، یک سازه زیبا با سقف قرمز و سایبان های زرد، و چند میز در کنار آن
[ترجمه گوگل]برای ناهار، جف پیشنهاد داد El Burrito Jr در Redondo Beach، یک ساختار شیک به نظر می رسد با سقف قرمز A-frame و سایبان های زرد و چند جدول به سمت
[ترجمه گوگل]برای ناهار، جف پیشنهاد داد El Burrito Jr در Redondo Beach، یک ساختار شیک به نظر می رسد با سقف قرمز A-frame و سایبان های زرد و چند جدول به سمت
11. For me, it was a burrito place down the street that gave a discount for students.
[ترجمه ترگمان]برای من، یه جای \"بوریتو\" بود که برای دانش آموزها تخفیف داده بود
[ترجمه گوگل]برای من، این یک مکان جادویی در خیابان بود که تخفیف برای دانش آموزان بود
[ترجمه گوگل]برای من، این یک مکان جادویی در خیابان بود که تخفیف برای دانش آموزان بود
12. Jeliza - Rose : He looks like a burrito.
[ترجمه ترگمان] اون شبیه \"بوریتو\" - ه
[ترجمه گوگل]Jeliza - Rose او مانند Burrito به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]Jeliza - Rose او مانند Burrito به نظر می رسد
13. Pizza sandwich hamburger Mexican burrito pasta and hot dog.
[ترجمه ترگمان]ساندویچ پیتزا پیتزا، پاستا و یک سگ داغ
[ترجمه گوگل]همبرگر ساندویچ پیتزا پاستوریزه مکزیکی burrito و هات داگ
[ترجمه گوگل]همبرگر ساندویچ پیتزا پاستوریزه مکزیکی burrito و هات داگ
14. Sprinkle a whole wheat burrito with 2 ounces grated, low-fat cheddar cheese and broil for 3 minutes.
[ترجمه ترگمان]کل کشت گندم را با ۲ اونس پنیر چدار، پنیر چدار کم چرب و broil برای ۳ دقیقه Sprinkle
[ترجمه گوگل]پوره گندم کل گندم را با 2 اونس پنیر رنده شده و پنیر چددار کم چرب بپزید و به مدت 3 دقیقه غذا بخورید
[ترجمه گوگل]پوره گندم کل گندم را با 2 اونس پنیر رنده شده و پنیر چددار کم چرب بپزید و به مدت 3 دقیقه غذا بخورید
پیشنهاد کاربران
یک نوع غذا هستش که شکل رولت هست و لابه لاش از گوشت و سبزی و. . . استفاده میشه و غذای معروف مکزیکی هست
رولت گوشت/مرغ
غذای مکزیکی، رولتی که در آن از گوشت یا مرغ یا هر چیز دیگری با مخلفات مخصوصش استفاده میشود.
کلمات دیگر: