کلمه جو
صفحه اصلی

desk dictionary

انگلیسی به فارسی

فرهنگ لغت


پیشنهاد کاربران

دیکشنریه بزرگی که باید روی میز گذاشت و از آن استفاده کرد. نمیشود حمل کرد

An abridged dictionary of a size convenient to hold in the hand


کلمات دیگر: