کلمه جو
صفحه اصلی

unexplained

انگلیسی به فارسی

ناشناخته است


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of explained.

• not explained

جملات نمونه

1. The demonstrations were provoked by the unexplained death of an opposition leader.
[ترجمه ترگمان]تظاهرات به دلیل مرگ غیرقابل توضیح یک رهبر مخالف برانگیخته شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات توسط مرگ ناشی از یک رهبر اپوزیسیون به وجود آمد

2. After ten years her mystifying disappearance was still unexplained.
[ترجمه ترگمان]بعد از ده سال ناپدید شدن او هنوز غیرقابل توضیح بود
[ترجمه گوگل]پس از ده سال ناپدید شدن عرفانی او هنوز ناشناخته بود

3. He was shot dead earlier this year in unexplained circumstances.
[ترجمه ترگمان]این سال قبل از این، در شرایط غیرقابل توضیحی کشته شد
[ترجمه گوگل]او در اوایل سال جاری در شرایط نامعلومی مورد ضرب و شتم قرار گرفت

4. For some unexplained reason the pilot jettisoned all his fuel shortly after take-off.
[ترجمه ترگمان]به دلیل نامعلومی این خلبان همه سوخت خود را به مدت کوتاهی پس از برخاستن از دست داد
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل ناشناخته، خلبان مدت کوتاهی پس از اخراج تمام سوخت خود را از بین برد

5. The reason for her strange behaviour remained unexplained.
[ترجمه ترگمان]دلیل رفتار عجیب او غیرقابل توضیح باقی ماند
[ترجمه گوگل]دلیل رفتار عجیب و غریب او ناشناخته است

6. Soon after leaving Margate, for some unexplained reason, the train was brought to a standstill.
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از ترک Margate، به دلیل نامعلومی این قطار متوقف شد
[ترجمه گوگل]به زودی پس از ترک Margate، برای برخی از دلایل ناشناخته، قطار متوقف شد

7. For some unexplained reason, he wants to move to Ipswich.
[ترجمه ترگمان]به دلیلی نامعلوم، اون می خواد به ایپسویچ بره
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل ناشناخته، او می خواهد به Ipswich منتقل شود

8. He left unexplained why, if that was his view, he had not gone under his own steam somewhat earlier.
[ترجمه ترگمان]برایش توضیح داد که چرا، اگر این نظر او بود، تا حدی پیش از آن رفته بود
[ترجمه گوگل]او بی دلیل توضیح داد چرا، اگر این دیدگاه او بود، تا اندکی پیش از آن بخار خود را ندیده بود

9. The court may then find that, if unexplained, it is irrational.
[ترجمه ترگمان]سپس دادگاه ممکن است دریافت که اگر توضیح داده نشده است غیرمنطقی است
[ترجمه گوگل]سپس دادگاه می تواند این را پیدا کند که اگر غیر قابل توضیح باشد، غیر منطقی است

10. The death of his first wife remains unexplained.
[ترجمه ترگمان]مرگ همسر اولش غیرقابل توضیح باقی می ماند
[ترجمه گوگل]مرگ همسر اول او غیرقابل توضیح است

11. Due to some unexplained back story, Royer-Collard has been keeping a young orphan girl locked away at a nunnery.
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک داستان غیرقابل توضیح، Royer کو لار این دختر یتیم را در یک صومعه زندانی کرده
[ترجمه گوگل]Royer-Collard با توجه به داستان پشت سرهم توضیح داده شده، یک دختر یتیم یتیم را در یک مغازه نگه داشته است

12. The increase is unexplained, although theories include a rise in the local dolphin population and entanglement with fishing nets.
[ترجمه ترگمان]این افزایش غیرقابل توضیح است، هر چند که تئوری های شامل افزایش جمعیت دلفین محلی و درگیری با تورهای ماهیگیری هستند
[ترجمه گوگل]افزایش ناشناخته است، اگر چه نظریه ها شامل افزایش جمعیت دلفین محلی و دخالت در شبکه های ماهیگیری می شود

13. Because of the colonel's sudden and unexplained departure from the regiment, fact was augmented by fiction.
[ترجمه ترگمان]به خاطر حرکت ناگهانی و غیرقابل توضیح سرهنگ از هنگ در حقیقت این بود که در حقیقت بیش از پیش افسانه بود
[ترجمه گوگل]به دلیل ناگهانی ناگهانی و ناخواسته کلونل از هنگ، واقعیت افزوده شده توسط داستان بود

14. There are, however, remnants of the unexplained mystery that rocked the developed world of 1560.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آثار معمای غیرقابل توضیح وجود دارد که جهان توسعه یافته سال ۱۵۶۰ را به نوسان درآورد
[ترجمه گوگل]با این حال، بقایای رمز و راز غیر قابل توضیح است که جهان دگرگون شده از سال 1560 را لرزاند

پیشنهاد کاربران

بدون علت

ناشناخته
غیر قابل توضیح

نامعلوم

1. ناشناخته، نامعلوم 2. توجیه نشده، بی دلیل 3. مرموز، اسرار آمیز

بدون شرح


کلمات دیگر: