کلمه جو
صفحه اصلی

confessional


معنی : محل مخصوص اعتراف بگناه، اعترافی، اقراری
معانی دیگر : اعترافگاه، خستوگاه (درکلیسای کاتولیک: اتاقک کوچکی که در آن فرد به طور خصوصی گناهان خود را با کشیش در میان می گذارد)، (کلیسا) اعتراف (به کشیش یا در مراسم کلیسایی)

انگلیسی به فارسی

محل مخصوص اعتراف به گناه، اعترافی، اقراری


اعتراف، محل مخصوص اعتراف بگناه، اعترافی، اقراری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or similar to a confession.

- a confessional statement
[ترجمه ترگمان] اقرار به اعتراف
[ترجمه گوگل] بیانیه ی اعترافی
- a confessional tone in his voice
[ترجمه ترگمان] صدای اعتراف به گوش رسید
[ترجمه گوگل] صدای اعتراضی در صدای او
اسم ( noun )
مشتقات: confessionally (adv.)
• : تعریف: an enclosed area within a church where penitents confess their sins before a priest.

• place where a priest hears confessions
of an admission or disclosure; pertaining to the confessing of sins in order to obtain forgiveness
a confessional is the small room or area in a church where christians, especially roman catholics, go to confess their sins.
a confessional speech or letter is one in which you confess something.

مترادف و متضاد

محل مخصوص اعتراف به گناه (اسم)
confessional

اعترافی (صفت)
confessional

اقراری (صفت)
confessional

confession booth


Synonyms: confession chair, shriving pew


جملات نمونه

1. The convictions rest solely on disputed witness and confessional statements.
[ترجمه ترگمان]این محکومیت ها صرفا بر روی شهادت و اعترافات مورد مناقشه قرار دارند
[ترجمه گوگل]محکومیت صرفا بر اساس شواهد متقاعد کننده و اعترافات است

2. And no penitent in a confessional could have unburdened herself more pathetically than did my Maman that afternoon.
[ترجمه ترگمان]و هیچ توبه کار هم نمی توانست بیش از آن روز بعد از ظهر مامان من را تحمل کند
[ترجمه گوگل]و هیچ ختنه ای در یک اعتراف نمی توانست خود را نسبت به مامان که بعد از ظهر داشت، خجالت کشید

3. Confessional status had become the basis for an exclusive descent group.
[ترجمه ترگمان]وضعیت Confessional اساس یک گروه نژادی انحصاری بود
[ترجمه گوگل]وضعیت عقیده به اساس یک گروه تبار منحصر به فرد تبدیل شده است

4. The seal of the confessional is what I work under, at least when it comes to the ladies.
[ترجمه ترگمان]مهر اعتراف به همان چیزی است که من در آن کار می کنم، حداقل موقعی که به خانم ها مربوط می شود
[ترجمه گوگل]مهر و موم مذهبی چیزی است که من تحت آن کار می کنم، حداقل وقتی که به خانم ها می آید

5. Just because I don't have a confessional nature doesn't mean that I forget things.
[ترجمه ترگمان]فقط به این خاطر که طبیعت اعتراف به این معنی نیست که من چیزها رو فراموش می کنم
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که من طبیعت اعتراضی ندارم، به این معنا نیست که چیزها را فراموش کنم

6. It helps that Isabel is as confessional as she is loquacious.
[ترجمه ترگمان]به این کمک می کند که ایزابل به همان اندازه که پر زبانش است اعتراف کند
[ترجمه گوگل]این کمک می کند که ایزابل به عنوان اعتراف به عنوان او loquacious است

7. The confessional boxes stood to one side.
[ترجمه ترگمان]جایگاه اعتراف در کنار هم قرار داشت
[ترجمه گوگل]جعبه اعترافات به طرف یک طرف ایستاد

8. Confessional literature is widely read as revelation of authentic experience of life and as mimesis of external reality.
[ترجمه ترگمان]ادبیات Confessional به صورت گسترده به عنوان مکاشفه تجربه حقیقی زندگی و به عنوان mimesis واقعیت خارجی خوانده می شود
[ترجمه گوگل]ادبیات عرفانی به عنوان وحی از تجربه معتبر زندگی و به عنوان مؤمنی از واقعیت خارجی به طور گسترده ای خوانده می شود

9. Unlike Lowell's, his poems are neither autobiographical nor confessional.
[ترجمه ترگمان]برخلاف لوول، اشعارش نه زندگی شخصی و نه confessional هستند
[ترجمه گوگل]بر خلاف لوئل، اشعار او نه زندگینامه و نه ادای احترام است

10. Being the most talented Confessional Poet of America, Sylvia Plath takes poem as the way of releasing her emotion.
[ترجمه ترگمان]سیلویا Plath که با استعداد ترین شاعر آمریکایی شناخته می شود، شعر را به عنوان روش رها کردن احساسات خود مورد استفاده قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سیلویا پلت، که به عنوان شاعر با استعداد ترین ادای احترام آمریکا شناخته می شود، شعر را به عنوان راه تحقق احساسات خود می برد

11. When I opened my eyes, the confessional and all the chains were gone.
[ترجمه ترگمان]وقتی چشمانم را باز کردم، اعتراف و تمام زنجیرها رها شدند
[ترجمه گوگل]وقتی چشم هایم را باز کردم، اعتراف و زنجیر تمام شد

12. Robert Lowell is the advocate of American confessional poetry. Confessional poets express their own privacy and life which others are reluctant to say.
[ترجمه ترگمان]رابرت لوول، مدافع شعر اعتراف آمریکا است شاعران Confessional حریم خصوصی خود و زندگی خود را بیان می کنند که دیگران تمایلی به گفتن آن ندارند
[ترجمه گوگل]رابرت لوئل طرفدار شعر ادای احترام آمریکا است شاعران محکومیت حریم خصوصی و زندگی خود را بیان می کنند که دیگران با تمایلی به آن نمی گویند

13. I just hate to lie with confessional.
[ترجمه ترگمان]فقط بدم میاد اعتراف کنم
[ترجمه گوگل]من فقط متنفر نیستم

14. In the confessional Father Sullivan recognized her and began asking her about her work.
[ترجمه ترگمان]در جایگاه اعتراف، پدر سون او را شناخت و شروع به سوال کردن درباره کارش کرد
[ترجمه گوگل]پدر صلح نون در عیسی مسیح او را به رسمیت شناخت و شروع به پرسیدن درباره او کرد

پیشنهاد کاربران

اعتقادی


کلمات دیگر: