پراکنده، الودن، پاشیدن، ترشح کردن
spattered
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• stained or speckled with small drops, splashed
جملات نمونه
1. bullets spattered around us
گلوله از هر طرف بر ما می بارید.
2. his deed spattered his family with ignominy
عمل او حیثیت خانواده اش را لکه دار کرد.
3. the car spattered us with mud
اتومبیل به ما گل پاشید.
4. the child spattered oil on the floor
کودک روغن را روی کف اتاق ریخت.
5. all night the rain spattered on the hut's roof
تمام شب باران بر بام کلبه می بارید.
6. Two bikes raced by and spattered mud over our clothes.
[ترجمه ترگمان]دو موتور با سرعت به سرعت به سمت لباس های ما سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]دو دوچرخه سوار بر فرشهای ما و گلدانهای پراکنده
[ترجمه گوگل]دو دوچرخه سوار بر فرشهای ما و گلدانهای پراکنده
7. As the bus passed, it spattered us with mud.
[ترجمه ترگمان]همچنان که اتوبوس می گذشت، با گل به ما برخورد کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که اتوبوس گذشت، ما با گلدانها پراکنده شدیم
[ترجمه گوگل]همانطور که اتوبوس گذشت، ما با گلدانها پراکنده شدیم
8. Oil was spattered on the floor.
[ترجمه ترگمان]روغن روی زمین پخش شده بود
[ترجمه گوگل]روغن بر روی زمین پراکنده بود
[ترجمه گوگل]روغن بر روی زمین پراکنده بود
9. His clothes were liberally spattered with mud.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش از گل و لای پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش به طور آزادانه با گلدان بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش به طور آزادانه با گلدان بود
10. The walls were spattered with blood.
[ترجمه ترگمان]دیوارها پر از خون بود
[ترجمه گوگل]دیوارها با خون پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]دیوارها با خون پراکنده شدند
11. The hot tears spattered out of her eyes.
[ترجمه ترگمان]اشک های داغ از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]اشک گرم از چشمانش پراکنده شد
[ترجمه گوگل]اشک گرم از چشمانش پراکنده شد
12. As the car went by it spattered us with mud.
[ترجمه ترگمان]همچنان که اتومبیل با گل و لای به طرف ما می رفت
[ترجمه گوگل]همانطور که ماشین با آن رفت، ما با گلدانها پراکنده شدیم
[ترجمه گوگل]همانطور که ماشین با آن رفت، ما با گلدانها پراکنده شدیم
13. The rain spattered on the uppermost leaves.
[ترجمه ترگمان]باران بر بالاترین برگ ها پاشیده می شد
[ترجمه گوگل]باران در بالای برگ ها پراکنده است
[ترجمه گوگل]باران در بالای برگ ها پراکنده است
14. The bus spattered them with mud as it passed in the rain.
[ترجمه ترگمان]وقتی باران از باران گذشت، اتوبوس با گل به آن ها برخورد کرد
[ترجمه گوگل]این اتوبوس آنها را با گلدان به صورت باران در می آورد
[ترجمه گوگل]این اتوبوس آنها را با گلدان به صورت باران در می آورد
15. The bus spattered water over us.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس به طرف ما آمد
[ترجمه گوگل]اتوبوس آب پراکنده بیش از ما
[ترجمه گوگل]اتوبوس آب پراکنده بیش از ما
16. His clothes were spattered with blood.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش آغشته به خون بود
[ترجمه گوگل]لباس های او با خون پراکنده شد
[ترجمه گوگل]لباس های او با خون پراکنده شد
پیشنهاد کاربران
لکه
لک و پیس ( عامیانه )
کلمات دیگر: