کلمه جو
صفحه اصلی

interweave


معنی : با هم امیختن، مشبک کردن، در هم بافتن، با هم بافتن
معانی دیگر : همباف کردن

انگلیسی به فارسی

با هم بافتن، در هم بافتن، با هم امیختن، مشبک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: interweaves, interweaving, interweaved, interwove, interwoven
(1) تعریف: to weave together.

- The different color yarns are interwoven to make a highly colorful and decorative fabric.
[ترجمه ترگمان] انواع مختلف رنگ ها برای ساخت پارچه بسیار رنگارنگ و تزیینی با هم آمیخته شده اند
[ترجمه گوگل] نخ های رنگی مختلف برای ساخت یک پارچه بسیار رنگارنگ و تزئینی در هم آمیخته اند

(2) تعریف: to combine or blend together as if by weaving; intermix or intermingle.
مشابه: mesh, weave

- The author interweaves the stories of three main characters in her new novel.
[ترجمه ترگمان] نویسنده داستان سه شخصیت اصلی را در رمان تازه اش منتشر می کند
[ترجمه گوگل] نویسنده داستان های سه شخصیت اصلی در رمان جدید خود را به اشتراک می گذارد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: interweaver (n.)
• : تعریف: to become woven together or combined as if by weaving.
مشابه: twist

• intertwine, interlace, braid, weave together; blend
if two or more things interweave or are interwoven, they are joined together in a very close or complicated way.

مترادف و متضاد

با هم امیختن (فعل)
grade, intermingle, interweave

مشبک کردن (فعل)
interlace, interweave, reticulate

در هم بافتن (فعل)
interlock, interlace, intertwine, interweave, inweave, pleach, raddle

با هم بافتن (فعل)
interweave, inweave

twist around


Synonyms: associate, braid, connect, convolute, crisscross, cross, entwine, interknit, interlace, intertwist, intervolve, interwind, interwreathe, link, mesh, network, relate, reticulate, tangle, tat, weave


Antonyms: untwine, untwist


جملات نمونه

1. Complex family relationships interweave with a murder plot in this ambitious new novel.
[ترجمه ترگمان]روابط خانوادگی پیچیده با یک طرح قتل در این رمان بلند پروازانه جدید ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]روابط پیچیده خانوادگی در این رمان بلندپروازانه با طرح کشتار مواجه می شوند

2. Push boundaries, take risks, and interweave unique colour schemes with subtle variations.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای فشار را فشار دهید، ریسک ها و طرح های رنگ منحصر به فرد را با تغییرات ظریف مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]محدوده را فشار دهید، خطرات را به خطر بیندازید و طرح های رنگی منحصر به فرد را با تغییرات ظریف ترکیب کنید

3. Interweave together in sea and it at a distance, can not watch the margin.
[ترجمه ترگمان]کنار هم در دریا و در فاصله دور، نمی توانند حاشیه را تماشا کنند
[ترجمه گوگل]با هم در دریا و در فاصله ای قرار می گیرید، می توانید حاشیه را تماشا کنید

4. How about if you only interweave a quarter?
[ترجمه ترگمان]چطوره فقط یه سکه بخری؟
[ترجمه گوگل]چگونه در مورد شما فقط یک چهارم؟

5. Current Xinjiang gross and structural sex contradiction interweave together, make employment pressure greater and greater.
[ترجمه ترگمان]تضاد فاحش جنس گرایی در ژین جیانگ، باعث ایجاد فشار کاری بیشتر و بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]کنش متقابل جنس نئوکلاسیک و ساختاری سین کیانگ با یکدیگر همبستگی ایجاد می کند و باعث افزایش فشار بیشتر در اشتغال می شود

6. According interweave to demark: floss silk, cotton polyester.
[ترجمه ترگمان]بر طبق interweave to: silk، polyester پنبه
[ترجمه گوگل]با توجه به interweave به معجزه: ابریشم ابریشمی، پلی استر پنبه

7. The unique landscapes and sceneries of divine Nature interweave with the pictures of overcrowded and industrialized cities.
[ترجمه ترگمان]مناظر منحصر به فرد و sceneries طبیعت الاهی با تصاویر شهرهای پرجمعیت و صنعتی مطابقت دارند
[ترجمه گوگل]مناظر و مناظر منحصر به فرد طبیعت الهی با تصاویری از شهرهای پرجمعیت و صنعتی به هم پیوسته است

8. Today, economy globalization interweave with regional economy integration. Such kind of international environment gives birth to the ASEAN-China Free TradeArea.
[ترجمه ترگمان]امروزه، جهانی سازی اقتصاد با ادغام اقتصاد منطقه ای ادغام می شود این نوع محیط بین المللی، ASEAN - TradeArea آزاد چین را به دنیا می آورد
[ترجمه گوگل]امروز جهانی شدن اقتصادی با ادغام اقتصاد منطقه ای همبستگی دارد چنین نوعی محیط بین المللی باعث ایجاد تجارت آزاد آسه آن-چین می شود

9. This three types of culture interweave with each other, which affect the class integration.
[ترجمه ترگمان]این سه نوع فرهنگ با هم ترکیب می شوند، که بر ادغام کلاس تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]این سه نوع فرهنگ با یکدیگر همخوانی دارند که بر یکپارچگی کلاس تاثیر می گذارد

10. Do ye then interweave the mortal with the immortal.
[ترجمه ترگمان]آن وقت انسان فانی را فنا ناپذیر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سپس با مرگ نابود می شوید

11. Or dot, or diamonds, or paratactic, or interweave, the design that former bed is overspread also can be such.
[ترجمه ترگمان]یا نقطه، یا الماس، یا فاقد ارتباط یا interweave، طرحی که بر روی بس تر پیشین وجود دارد نیز می تواند چنین باشد
[ترجمه گوگل]یا نقطه، یا الماس، یا پاراکتیک، و یا interweave، طراحی که بستر سابق بیش از حد گسترده است، می تواند چنین باشد

12. These issues are complex, and interweave with other problems in science, health and development.
[ترجمه ترگمان]این مسائل پیچیده هستند و مشکلات دیگری در علوم، بهداشت و توسعه دارند
[ترجمه گوگل]این مسائل پیچیده هستند و با مشکلات دیگر در زمینه علم، سلامت و توسعه همراه می شوند

13. Moreover, the Unification and the Ununification interweave with each other, they both have the trend of developing into the opposite.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک سان بودن و the بودن با یکدیگر، هر دو گرایش به توسعه در نقطه مقابل دارند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اتحاد و متحد شدن یکدیگر را با هم متحد می کنند، هر دو آنها روند رو به رشد دارند

14. I 'll let the voice interweave with the story of the Chinese parasols.
[ترجمه ترگمان]با داستان چترهای چینی و چترهای چینی صحبت می کنم
[ترجمه گوگل]من اجازه می دهم که صدا با داستان چترهای چینی هماهنگ شود

پیشنهاد کاربران

در هم تنیدن
درهم تنیدگی، درهم بافتگی، درهم تابیدگی، درهم پیچیدگی، تشبک، تشبیک
به هم تنیدگی، به هم بافتگی، به هم تابیدگی، به هم پیچیدگی

ارتباط برقرار کردن


کلمات دیگر: