کلمه جو
صفحه اصلی

overseen


در اشتباه، غلط رفته، تندرفته، مست

انگلیسی به فارسی

نظارت، مباشرت کردن بر


جملات نمونه

1. The Marques de la Colina, who has overseen the trial, feels great compassion for Jacinto.
[ترجمه ترگمان]\"مارکس د لا Colina\"، که تحت نظارت دادگاه قرار گرفته، نسبت به Jacinto احساس دلسوزی می کند
[ترجمه گوگل]مارک دی لا کالینا، که محاکمه را تحت نظارت، احساس خشنودی زیادی برای ژیینتو می کند

2. Sir Richard is now chairman, having overseen the group's remarkable recovery.
[ترجمه ترگمان]سر ریچارد اکنون رئیس است و شاهد بهبود قابل توجه این گروه است
[ترجمه گوگل]سر ریچارد در حال حاضر رئیس، تحت نظارت بهبود قابل توجه این گروه است

3. City Auditor Jim Flanagan has overseen the process from the beginning.
[ترجمه ترگمان]بازرس کل شهر، جیم فلاناگان، از ابتدا این فرآیند را زیر نظر دارد
[ترجمه گوگل]جیم فلانگان، حسابرس شهر، این روند را از ابتدا نظارت کرده است

4. They would be overseen by social services inspectorate and education inspectors.
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت نظارت بازرسان خدمات اجتماعی و بازرسان آموزش قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]آنها توسط بازرسان خدمات اجتماعی و بازرسان آموزش دیده نظارت خواهند شد

5. The operation was overseen by Pilger, who put in an occasional appearance in person with suggestions for improvement.
[ترجمه ترگمان]این عملیات تحت نظارت Pilger بود که گهگاه در فردی با پیشنهادها بهبود ظاهر می شد
[ترجمه گوگل]این عملیات توسط Pilger تحت نظارت قرار گرفت، که شخصا به طور منظم ظاهر شد و پیشنهاداتی را برای بهبود آن ارائه کرد

6. Overseen by evangelist monks Charlemagne's conquering Franks meet fierce resistance from Saxon tribesmen.
[ترجمه ترگمان]overseen که توسط راهبان نویس (شارلمانی)به پیروزی رسیده بود، با مقاومت شدید مردم قبایل ساکس مواجه شد
[ترجمه گوگل]فرار از راهبان اهل ایمان، فرانک های فینچر Charlemagne ملاقات مقاومت شدید از قبایل قبیله ساکسون

7. Braun has also overseen a thorough examination of all the corporate processes and product lines.
[ترجمه ترگمان]براون همچنین بررسی کامل همه فرایندها و خطوط تولید را انجام داده است
[ترجمه گوگل]Braun نیز تحت نظارت کامل بررسی تمام فرآیندهای شرکت و خطوط تولید است

8. As museum director, she has overseen the organization of about 50 exhibitions.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مدیر موزه، در حال نظارت بر سازمان حدود ۵۰ نمایشگاه است
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدیر موزه سازماندهی حدود 50 نمایشگاه را نظارت می کند

9. The transition to independence was overseen by the United Nations.
[ترجمه ترگمان]گذار به استقلال تحت نظارت سازمان ملل قرار داشت
[ترجمه گوگل]انتقال به استقلال توسط سازمان ملل متحد نظارت داشت

10. The fund is overseen by Aileen Adams of the Justice Department, who doles out money to states according to population.
[ترجمه ترگمان]این صندوق تحت نظارت Aileen آدامز از وزارت دادگستری است که با توجه به جمعیت پول به ایالت ها می فرستد
[ترجمه گوگل]این صندوق توسط آیلین آدامز از اداره عدلی نظارت می شود، که به موجب جمعیت جمعیت پول را به دولت می دهد

11. The advisers would be overseen by an investment board nominated by the president and confirmed by the Senate.
[ترجمه ترگمان]مشاوران تحت نظارت یک هیات سرمایه گذاری که توسط رئیس جمهور نامزد شده و توسط مجلس سنا تایید شده است، تحت نظارت قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]مشاوران توسط یک هیئت سرمایه گذاری تعیین شده توسط رئیس جمهور و توسط مجلس سنا تأیید می شود

12. Yet during the period of construction overseen by Brunelleschi only three men died in work-related accidents.
[ترجمه ترگمان]با این حال در طول دوره ساخت که توسط Brunelleschi انجام شد، تنها سه مرد در حوادث مرتبط با کار کشته شدند
[ترجمه گوگل]با این حال در طول دوره ساخت و ساز تحت نظارت Brunelleschi تنها سه مرد در حوادث مرتبط با کار درگذشت

13. He maintains an uncompromising regimen that is strictly overseen by the trainers.
[ترجمه ترگمان]او رژیم uncompromising را نگهداری می کند که به شدت توسط مربیان تحت نظارت قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]او یک رژیم بی نظیری دارد که توسط مربیان به شدت تحت نظارت است

14. The whole project, personally overseen by Weller and producer Brendan Lynch, has a real live quality to it.
[ترجمه ترگمان]کل این پروژه، شخصا با نظارت والر و تولید کننده برندان Lynch، کیفیت زندگی واقعی را در اختیار دارد
[ترجمه گوگل]کل پروژه، شخصا توسط Weller و تولید کننده Brendan Lynch نظارت دارد، کیفیت زندگی واقعی آن را دارد

15. It is vital that judo sessions are overseen by a qualified trainer.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که جلسات جودو توسط یک مربی واجد شرایط تحت نظارت قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]حیاتی است که جلسات جودو توسط یک مربی واجد شرایط نظارت می شود

پیشنهاد کاربران

تحت نظر داشتن. نظارت کردن

کنترل کردن

وارسی، بازبینی، بازرسی، انجام شدن

معنای بالای صفحه قطعا غلطه "ادمین آبادیس اصلاح کنه معنی رو" تو بعضی دیکشنری های فارسی به غلط ( در اشتباه، مست و. . . ) معنی شده
ولی دیکشنری های انگلیسی مثل آکسفورد دقیق معنی کردن که به این معناست:

"سرپرستی شده
"نظارت شده


صفت مفعولی برای فعلِ oversee مترادفِ supervise


کلمات دیگر: