کلمه جو
صفحه اصلی

containment


معنی : کف نفس
معانی دیگر : بازداری، جلوگیری، سیاست جلوگیری از گسترش نفوذ دشمن (به ویژه سیاست بازدارانه ی امریکا در قبال شوروی سابق)، سیاست تحدید، تحدید نفوذ، محدود نگاهداشتن

انگلیسی به فارسی

کف نفس، محدود نگاه داشتن


مهار، کف نفس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of containing or condition of being contained.

(2) تعریف: a government policy, enacted in a variety of ways, that is intended to curb the territorial growth, economic expansion, or ideological influence of a hostile nation.

(3) تعریف: see containment structure.

• act or policy of preventing the expansion of a hostile power
containment is the action or policy of keeping another country's power or influence within acceptable limits.
the containment of something dangerous or unpleasant is the act or process of keeping it within a particular area or place.

مترادف و متضاد

کف نفس (اسم)
abnegation, containment, self-abasement, self-command, self-control, self-sufficiency

جملات نمونه

1. The government is pursuing a policy of containment.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال پی گیری سیاست مهار است
[ترجمه گوگل]دولت در حال پیگیری سیاست محاصره است

2. Containment of crowd violence was the police's main concern.
[ترجمه قاسمی] مهار خشونت جمعیت, نگرانی اصلی پلیس بود
[ترجمه ترگمان]ترس از خشونت جمعیت، نگرانی اصلی پلیس بود
[ترجمه گوگل]محاصره خشونت جمعیت، نگرانی اصلی پلیس بود

3. Fire crews are hoping they can achieve full containment of the fire before the winds pick up.
[ترجمه jafar] خدمه آتش نشانی امیدوار هستند تا قبل از بلند شدن بادها بتوانند آتش را کاملا محاصره کنند.
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش نشانی امیدوارند که قبل از برداشتن باد بتوانند به مهار کامل آتش دست یابند
[ترجمه گوگل]خدمه آتش نشانی امیدوار هستند که بتوانند آتش سوزی کامل را قبل از برداشتن بادها به دست آورند

4. Your list might include such things as cost containment, quality, or customer satisfaction.
[ترجمه ترگمان]ممکن است لیست شما شامل چیزهایی مانند مهار هزینه، کیفیت و یا رضایت مشتری باشد
[ترجمه گوگل]لیست شما ممکن است شامل مواردی مانند محدودیت هزینه، کیفیت یا رضایت مشتری باشد

5. The policy, in other words, was containment, not rollback.
[ترجمه jafar] به عبارت دیگر، این سیاست بازدارنده بود نه عقبگرد.
[ترجمه ترگمان]سیاست، به عبارت دیگر، مهار کردن بود، بدون عقب نشینی
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، این سیاست مهار شد، نه عقبگرد

6. Indeed, for many municipalities a concern with cost containment and with stimulating private investment became a practical necessity.
[ترجمه ترگمان]در واقع، برای بسیاری از شهرداری ها، نگرانی در رابطه با مهار هزینه ها و با تحریک سرمایه گذاری خصوصی به یک ضرورت عملی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، برای بسیاری از شهرداریها نگرانی در مورد مانع هزینه و سرمایه گذاری خصوصی تحریک شده، ضرورت عملی بود

7. The important question of the containment of head and shoulders within the frame is dealt with variously.
[ترجمه ترگمان]مساله مهم مهار کردن سر و شانه در داخل کادر به طرق مختلف انجام می شود
[ترجمه گوگل]سؤال مهم در مورد چسباندن سر و شانه ها در داخل قاب به طور متفاوتی مورد بررسی قرار می گیرد

8. The immediate emphasis will be on cost containment and cash conservation.
[ترجمه ترگمان]تاکید فوری بر مهار هزینه ها و حفاظت از پول نقد خواهد بود
[ترجمه گوگل]تاکید فوری بر حفظ هزینه و صرفه جویی در هزینه است

9. Containment relieves anxiety about strong feelings and impulses getting out of control.
[ترجمه ترگمان]استرس، اضطراب و اضطراب را در مورد احساسات و انگیزه های قوی که از کنترل خارج می شوند، تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]محفظه، اضطراب را در مورد احساسات و احساسات قوی از کنترل خارج می کند

10. The problem with Saatchi is cost containment.
[ترجمه ترگمان]مشکل مربوط به Saatchi، مهار هزینه است
[ترجمه گوگل]مشکل با Saatchi مهار هزینه است

11. His doctrine, containment, proved to have been a wise choice over the long haul.
[ترجمه ترگمان]دکترین او، مهار، ثابت کرد که در طول مسافت های طولانی یک انتخاب عاقلانه بوده است
[ترجمه گوگل]دکترین او، مهار کردن، ثابت شده است که انتخاب عاقلانه در طول مسیر طولانی است

12. Radioactivity is induced in the metallic containment vessel that surrounds a reactor core by neutrons that escape from the core.
[ترجمه ترگمان]رادیو اکتیویته در ظرفی فلزی که هسته رآکتور را با نوترون ها احاطه می کند القا می شود که از هسته فرار می کند
[ترجمه گوگل]رادیواکتیویته در حلقه انعقاد فلزی ایجاد شده است که هسته راکتور را با نوترون هایی که از هسته فرار می کنند احاطه کرده است

13. Until we'd built up sufficient forces to drive the invaders back, we pursued a policy of containment.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که نیروهای کافی برای مقابله با مهاجمان ایجاد کرده بودیم، سیاست مهار کردن را دنبال کردیم
[ترجمه گوگل]تا زمانی که نیروهای کافی برای حمله به مهاجمان نداشته باشیم، ما یک سیاست امنیتی را دنبال کردیم

14. The Czechoslovakian coup did two things absolutely necessary for the adoption of the containment policy.
[ترجمه ترگمان]کودتای Czechoslovakian برای اتخاذ سیاست مهار دو چیز کاملا ضروری بود
[ترجمه گوگل]کودتای چکسلواکی برای تصویب سیاست انسداد، دو چیز ضروری را ضروری دانست

پیشنهاد کاربران

مهار

مخازن

نفوذ ناپذیری

دربرداشت

شمولیت؛ دارا بودن؛ زیر مجموعه بودن

شمول، احاطه

محفظه

مهار ، جلوگیری

containment ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بازداری 2
تعریف: اقدامات و دستورالعمل هایی که تماس ریزاندامگان های تغییریافتۀ ژنی یا بیماری زا را با محیط خارجی محدود می کند

محدودیت


کلمات دیگر: