کلمه جو
صفحه اصلی

know the score


از وضعیت باخبر بودن، از جریان مطلع بودن

انگلیسی به فارسی

نمره را بدانید


جملات نمونه

1. You know the score - no payment till after the article is published.
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که تا بعد از انتشار مقاله هیچ وجه نباید پرداخت کنید
[ترجمه گوگل]شما می دانید نمره - بدون پرداخت تا بعد از مقاله منتشر شده است

2. We are trying to attract managers who know the score.
[ترجمه ترگمان]ما می کوشیم تا مدیرانی را جذب کنیم که این امتیاز را می دانند
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای جذب مدیرانی هستیم که امتیاز را می دانند

3. You don't have to lie to me. I know the score.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست به من دروغ بگی من نتیجه رو میدونم
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید دروغ بگذارید من نمره را می دانم

4. Just so you know the score, Walt.
[ترجمه ترگمان]\"فقط واسه اینکه نتیجه رو بدونی\" والت
[ترجمه گوگل]فقط شما می دانید که نمره، والت

5. You know the score, give the urban kids a slice of country life.
[ترجمه ترگمان]شما این امتیاز را می دانید، به کودکان شهری یک تکه از زندگی کشور بدهید
[ترجمه گوگل]شما نمره را می دانید، بچه های شهری را تکه ای از زندگی کشور بگذارید

6. We' ve lent him money before, and we know the score.
[ترجمه ترگمان]قبلا به او پول قرض دادیم و نتیجه را می دانیم
[ترجمه گوگل]ما پول او را قبل از آن قرض دادیم و نمره را می دانیم

7. You are too young to know the score yet.
[ترجمه ترگمان]تو هنوز جوان تر از آن هستی که the را بدانی
[ترجمه گوگل]شما هنوز خیلی جوان هستید که نمره را بدانید

8. We'll let you know the score as it happens.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه این اتفاق بیفته، بهتون خبر میدیم
[ترجمه گوگل]به شما اجازه می دهیم که نمره را بدانید

9. He didn't know the score.
[ترجمه ترگمان]او امتیاز را نمی دانست
[ترجمه گوگل]او امتیاز نمیداند

10. But I do know that those poor civilians don't begin to know the score.
[ترجمه ترگمان]اما من می دانم که آن شهروندان فقیر این امتیاز را نمی دانند
[ترجمه گوگل]اما من می دانم که این شهروندان فقیر نمیتوانند نمره را بدانند

11. Delve a little deeper if you really want to know the score.
[ترجمه ترگمان]اگه واقعا میخوای امتیازات را بدونی یکم عمیق تر
[ترجمه گوگل]اگر شما واقعا می خواهید نمره را بدانید، کمی عمیق تر بکشید

12. My Dad is a sports fanatic. I am going to buy him a wireless sportscast so that he can know the score anywhere.
[ترجمه ترگمان] بابای من یه آدم متعصب ورزشی - ه می خواهم یک بی سیم بی سیم برای او بخرم تا بتواند امتیازات را به هر جایی پیدا کند
[ترجمه گوگل]پدرم متعصب ورزشی است من قصد دارم به او یک بازی ورزشی بی سیم بدهم تا او بتواند نمره را در هر کجا بداند

پیشنهاد کاربران

در جریان ( امور ) بودن ، مطلع بودن، میدونه چی به چیه، واقف بودن به قضیه ای و اطلاعات کامل در مورد آن داشتن، اشراف داشتن
- knows what's what
- to be familiar with the facts of a situation
- Understand what is happening; be familiar with the real story or the full situation.
- The ability to clearly understand a situation, usually due to wisdom gained from personal experience.
The contractor estimated it will take two days to finish the job. But I know the score. It will actually take two weeks.

راه را از بیراه تشخیص دادن، واقف بودن به امور


کلمات دیگر: