کلمه جو
صفحه اصلی

rise above

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to ignore or feign indifference to.

- He was sad about her death but he rose above it.
[ترجمه آپوریا] وی از مرگ او ناراحت بود، اما بر این ناراحتی مسلط شد. [یا از پس آن برآمد]
[ترجمه پروانه محمدخانی] واکنش شدید به یک رویداد
[ترجمه ترگمان] از مرگ او اندوهگین بود، اما از آن بالاتر بود
[ترجمه گوگل] او در مورد مرگ او ناراحت بود اما بالا رفت

• overcome; be higher than

پیشنهاد کاربران

اجازه ندادن، مستقل شدن، خود داری کردن از صدمه دیدن یا کنترل شدن توسط یک چیزی بد یا مضر، خودکفا شدن

بالای سر چیزی رسیدن

فائق آمدن بر شرایط دشوار - مدیریت صحیح شرایط دشوار

برتری یافتن، چیره/مستولی شدن، غلبه/تفوق/چیرگی یافتن، غالب آمدن، مغلوب ساختن، غلبه کردن، تحت تاثیر چیزی قرار نگرفتن

فائق آمدن ( بر موقعیتی دشوار ) ، غلبه کردن ، چیره شدن


کلمات دیگر: