کلمه جو
صفحه اصلی

heavier

انگلیسی به فارسی

سنگین تر، سنگین، زیاد، سخت، قوی، گران، وزین، کند، تیره، توپر، فربه، دل سنگین، ابری، ابستن، سنگین جثه، پر زحمت، بار دار


جملات نمونه

1. tools of heavier make
ابزار سنگین ساخت تر

2. you are heavier than i am
شما از من سنگین تر هستید.

3. tehran's telephone traffic is heavier in the evening
بار تلفنی تهران در سر شب سنگین تر است.

4. atomic nuclei are fused to form a heavier nucleus
برای تشکیل هسته ی سنگین تر هسته های اتم را همجوش می کنند.

پیشنهاد کاربران

سنگین تر

شدیدتر


سنگین تر در مقایسه ها به کار میرود
Lighter/heavier
سبک تر /سنگین تر


چارشونه ( برای شونه های انسان ) heavier of shoulder


کلمات دیگر: