کلمه جو
صفحه اصلی

pressure point


(پزشکی) نقطه ی فشار

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) نقطهی فشار


نقطه فشار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several places on the body where an artery passes over bone close to the skin, and where pressure can be applied to cut off blood flow to a limb, as in the case of serious injury.

• point which reacts when pressed

جملات نمونه

1. Hospitals are a pressure point for the entire health system.
[ترجمه شهریار بهرامی اقدم] بیمارستان ها نقطه ی حساس کلّ نظام سلامت هستند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها نقطه فشاری برای کل سیستم بهداشت هستند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها یک نقطه فشار برای کل سیستم بهداشتی هستند

2. Pressure points . . . To close gaping wounds, use needle and thread.
[ترجمه ترگمان]فشار خون به زخم دهان باز، از سوزن و سوزن استفاده می کنه
[ترجمه گوگل]امتیازات فشار برای بستن زخم های زخم، از سوزن و نخ استفاده کنید

3. Presents the position of the constant pressure point for the system with both expansion pipe and circulating pipe.
[ترجمه ترگمان]موقعیت فشار ثابت برای سیستم با لوله انبساط و لوله گردش می دهد
[ترجمه گوگل]موقعیت نقطه فشار ثابت برای سیستم را با هر دو لوله باز و لوله گردش می کند

4. Does pressure point to systematic circulation?
[ترجمه ترگمان]آیا فشار به گردش سیستماتیک بستگی دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا فشار به گردش سیستماتیک است؟

5. Presents the position of the constant pressure point for the system with both pipe and circulatin.
[ترجمه ترگمان]موقعیت فشار ثابت برای سیستم با هر دو لوله و هم circulatin را نمایش می دهد
[ترجمه گوگل]موقعیت نقطه فشار ثابت برای سیستم را با هر دو لوله و circulatin ارائه می دهد

6. A key pressure point in the controversy was the building permit.
[ترجمه ترگمان]یک نقطه فشاری کلیدی در این بحث، مجوز ساختمان بود
[ترجمه گوگل]نقطه اصلی فشار در بحث بود مجوز ساخت و ساز

7. China is a key pressure point of the world's climate problem.
[ترجمه ترگمان]چین نقطه فشاری کلیدی در مساله آب و هوایی جهان است
[ترجمه گوگل]چین نقطه عطفی درمورد مشکلات آب و هوایی در جهان است

8. The repulsion point is composition of pressure point and joining place.
[ترجمه ترگمان]نقطه دفع، ترکیب نقطه فشاری و نقطه اتصال است
[ترجمه گوگل]نقطه خنک کننده ترکیب نقطه فشار و محل اتصال است

9. A board will ruin any bed and cause discomfort at pressure points.
[ترجمه ترگمان]یک تخته هر تخت خواب را خراب می کند و باعث ناراحتی در نقاط فشاری می شود
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره هر تخت را خراب می کند و باعث ناراحتی در نقاط فشار می شود

10. Some or the political personalities saw it as a new political pressure point on the Westminster government.
[ترجمه ترگمان]برخی یا شخصیت های سیاسی آن را به عنوان نقطه فشار سیاسی جدیدی در دولت وست مینیستر دیدند
[ترجمه گوگل]بعضی از یا شخصیت های سیاسی آن را به عنوان یک نقطه فشار سیاسی جدید در دولت وست مینستر دیدند

11. With Arjen Robben playing wider for the replaced Joe Cole, Chelsea had a pressure point.
[ترجمه ترگمان]با بازی wider روبن، برای جایگزین کردن جو کول، چلسی نقطه فشاری داشت
[ترجمه گوگل]با آریجان رابن بازی جیمز کول را جایگزین کرد، چلسی نقطه فشار بود

پیشنهاد کاربران

نقطه ی حساس


کلمات دیگر: