کلمه جو
صفحه اصلی

punctuality


معنی : دقت، وقت شناسی، دقت بسیار، توجه به جزئیات
معانی دیگر : دقت بسیار، توجه به جزئیات، وقت شناسی

انگلیسی به فارسی

دقت بسیار، توجه به جزئیات


وقت‌شناسی، خوش‌قولی، سر وقت آمدن


دقیق بودن، دقت، وقت شناسی، دقت بسیار، توجه به جزئيات


انگلیسی به انگلیسی

• fastidiousness, exactingness, strictness; promptness, quality of being on time

مترادف و متضاد

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

وقت شناسی (اسم)
punctuality, horology

دقت بسیار (اسم)
punctuality

توجه به جزئیات (اسم)
punctuality

جملات نمونه

1. the advantages of punctuality
فواید وقت شناسی

2. the importance of punctuality should be drilled into their heads
باید اهمیت سر وقت بودن را در ضمیر آنها جایگزین کرد.

3. he accentuated the need for punctuality
او نیاز به وقت شناسی را مورد تاکید قرار داد.

4. she is not particular about punctuality
او در مورد وقت شناسی سختگیر نیست.

5. the teacher stressed the importance of punctuality
معلم روی اهمیت وقت شناسی تاکید کرد.

6. Punctuality is the soul of business.
[ترجمه ترگمان]Punctuality روح تجارت است
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف روح کسب و کار است

7. Punctuality is the politeness of kings.
[ترجمه ترگمان]Punctuality ادب پادشاهان است
[ترجمه گوگل]معنویت مودب بودن پادشاهان است

8. She had a reputation for punctuality.
[ترجمه ترگمان] اون برای وقت شناسی شهرت داشت
[ترجمه گوگل]او دارای اعتبار برای لحظهای بود

9. Do they bother about punctuality in your job?
[ترجمه ترگمان]اصلا به وقت شناسی اهمیت ندادن؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها در مورد شفافیت در کار خود دچار مشکل هستند؟

10. Punctuality has never been his strong point.
[ترجمه ترگمان]Punctuality هیچ گاه نقطه قوت او نبوده است
[ترجمه گوگل]نقطه قوت هرگز نقطه قوت او نبوده است

11. Punctuality is essential in the business world.
[ترجمه ترگمان]Punctuality در دنیای کسب وکار ضروری است
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف در جهان کسب و کار ضروری است

12. He insists on regular attendance and punctuality.
[ترجمه ترگمان]اون اصرار داره که همیشه مراقب و وقت شناسی باشه
[ترجمه گوگل]او اصرار دارد که به طور مرتب حضور و موقت داشته باشد

13. She lays great stress on punctuality.
[ترجمه ترگمان]او در وقت شناسی اهمیت زیادی قائل است
[ترجمه گوگل]او استرس بزرگی بر روی لحظهای قرار می دهد

14. Two o'clock on the dot! How's that for punctuality!
[ترجمه ترگمان]ساعت دو است! این چه چیزی است برای وقت شناسی؟
[ترجمه گوگل]دو ساعت در نقطه! این برای لحظهای چطور است؟

پیشنهاد کاربران

The habit of being on time

وقت شناسی ( اسم )


کلمات دیگر: