دستخوش امواج، پرت کننده
tosser
دستخوش امواج، پرت کننده
انگلیسی به فارسی
دستخوش امواج، پرت کننده
تسسیر
انگلیسی به انگلیسی
• person or thing that tosses, person or thing that throws
جملات نمونه
1. He tossed off several papers in half an hour.
[ترجمه ترگمان]او تا نیم ساعت دیگر کاغذها را از روی میز پرت کرد
[ترجمه گوگل]او چندین مقاله را در نیم ساعت برداشت
[ترجمه گوگل]او چندین مقاله را در نیم ساعت برداشت
2. She tossed about in her bed.
[ترجمه ترگمان]در رختخواب خود را به گردش درآورد
[ترجمه گوگل]او در رختخواب خود در مورد
[ترجمه گوگل]او در رختخواب خود در مورد
3. A storm - tossed ship was painted on the backdrop for the first act of the modern drama named Pirate.
[ترجمه ترگمان]یک کشتی طوفانی بر روی پس زمینه برای اولین پرده نمایش مدرن به نام دزدان دریایی نقاشی شده بود
[ترجمه گوگل]برای اولین بار از نمایشنامه مدرن به نام دزدان دریایی، یک کشتی طوفان بر روی صحنه نقاشی شده است
[ترجمه گوگل]برای اولین بار از نمایشنامه مدرن به نام دزدان دریایی، یک کشتی طوفان بر روی صحنه نقاشی شده است
4. You should toss out all those old magazines.
[ترجمه ترگمان]باید اون مجله های قدیمی رو بندازی بیرون
[ترجمه گوگل]شما باید تمام مجلات قدیمی را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]شما باید تمام مجلات قدیمی را انتخاب کنید
5. He tossed the textbook to me.
[ترجمه ترگمان] اون کتاب درسی رو به من داد
[ترجمه گوگل]او کتاب را به من داد
[ترجمه گوگل]او کتاب را به من داد
6. I tossed the book aside and got up.
[ترجمه ترگمان]کتاب را کنار زدم و بلند شدم
[ترجمه گوگل]من کتاب را کنار گذاشتم و بالا گرفتم
[ترجمه گوگل]من کتاب را کنار گذاشتم و بالا گرفتم
7. He tossed the ball to Anna.
[ترجمه ترگمان]توپ را به سوی آنا پرت کرد
[ترجمه گوگل]او توپ را به آنا پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]او توپ را به آنا پرتاب کرد
8. England won the toss and chose to kick off.
[ترجمه ترگمان]انگلستان در پرتاب سکه پیروز شد و تصمیم گرفت که لگد بزند
[ترجمه گوگل]انگلستان شوت زدن را برد و تصمیم گرفت شروع به کار کند
[ترجمه گوگل]انگلستان شوت زدن را برد و تصمیم گرفت شروع به کار کند
9. Let's toss up for the last ticket.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم برای آخرین بلیت
[ترجمه گوگل]بیایید تا آخرین بلیط را برداریم
[ترجمه گوگل]بیایید تا آخرین بلیط را برداریم
10. He tossed back his head in a howl of berserk laughter.
[ترجمه ترگمان]سرش را با صدای خنده ای دیوانه وار تکان داد
[ترجمه گوگل]او سرش را در یک صدای خنده از برسکر باز کرد
[ترجمه گوگل]او سرش را در یک صدای خنده از برسکر باز کرد
11. Let's toss a coin to see who goes first.
[ترجمه ترگمان]بیایید یک سکه پرتاب کنیم تا ببینیم چه کسی اول می رود
[ترجمه گوگل]بگذارید یک سکه را بچرخانیم تا ببینیم چه کسی برای اولین بار است
[ترجمه گوگل]بگذارید یک سکه را بچرخانیم تا ببینیم چه کسی برای اولین بار است
12. She crumpled the letter and tossed it into the fire.
[ترجمه ترگمان]نامه را مچاله کرد و به درون بخاری انداخت
[ترجمه گوگل]او نامه را له کرد و آن را به آتش کشید
[ترجمه گوگل]او نامه را له کرد و آن را به آتش کشید
13. Let's toss to see who pays it.
[ترجمه ترگمان]بریم ببینیم کی پول میده
[ترجمه گوگل]بیایید برویم ببینیم چه کسی آن را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]بیایید برویم ببینیم چه کسی آن را پرداخت می کند
14. He tossed the book down on the table.
[ترجمه ترگمان]کتاب را روی میز انداخت
[ترجمه گوگل]او کتاب را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او کتاب را روی میز گذاشت
15. He screwed the paper into a ball and tossed it into the fire.
[ترجمه ترگمان]کاغذ را در یک مجلس رقص گذاشت و آن را به درون آتش انداخت
[ترجمه گوگل]او مقاله را به یک توپ پیچاند و آن را به آتش کشید
[ترجمه گوگل]او مقاله را به یک توپ پیچاند و آن را به آتش کشید
پیشنهاد کاربران
کسی که خودارضایی میکنه.
_ wanker
_ one who masturbate alot
_ jerking off
_ one who masturbate alot
_ jerking off
رایج ترین معنیش ( ( کسی ک فکر میکنید احمق یا نچسبه ) )
an offensive word for someone who you think is stupid or unpleasant
an offensive word for someone who you think is stupid or unpleasant
کلمات دیگر: