1. her astonishment gave place to horror
بهت او تبدیل به وحشت شد.
2. they looked at each other in mild astonishment
آنان با کمی تعجب به یکدیگر نگاه کردند.
3. the appearance of the two-headed man filled everyone with astonishment
آشکار شدن مرد دوسر همه را بهت زده کرد.
4. They gasped in astonishment at the news.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به این خبر نفس کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها در اخبار به شدت گاز گرفتند
5. She stared at him in astonishment.
[ترجمه ترگمان]زن با حیرت به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او به شدت خیره به او نگاه کرد
6. I gasped in/with astonishment at the magician's skill.
[ترجمه ترگمان]با شگفتی به مهارت جادوگر نفسم را حبس کردم
[ترجمه گوگل]من با شگفتی در مهارت شعبده باز نفوذ کردم
7. She could not hide her astonishment.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست حیرت خود را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست غافل از او پنهان کند
8. He stared in astonishment at the stranger.
[ترجمه ترگمان]با شگفتی به غریبه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با غریبه غریبه خیره شد
9. To the astonishment of her colleagues, she resigned.
[ترجمه ترگمان]با تعجب از همکاران خود استعفا داد
[ترجمه گوگل]به ستایش از همکارانش، او استعفا داد
10. Scott fell back a pace in astonishment.
[ترجمه ترگمان]اسکات با حیرت قدمی به عقب برداشت
[ترجمه گوگل]اسکات به سرعت با شگفتی افتاد
11. They heard him give a loud shout of astonishment.
[ترجمه ترگمان]صدای او را شنیدند که فریاد بلندی کشید
[ترجمه گوگل]آنها شنیده اند که او صدای فریاد زشتی را می شنود
12. My jaw dropped in astonishment when I saw the size of the audience.
[ترجمه ترگمان]وقتی اندازه تماشاگران را دیدم، فکم پایین افتاد
[ترجمه گوگل]وقتی بزرگ شدم مخاطب را دیدم، فک من به شدت غمگین شد
13. To my astonishment it had completely disappeared.
[ترجمه ترگمان]به نظر من کاملا ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]به غم و اندوه من کاملا ناپدید شد
14. Lucy blinked at him in astonishment.
[ترجمه ترگمان]لوسی با حیرت به او چشمک زد
[ترجمه گوگل]لوسی با شگفتی به او خیره شد