کلمه جو
صفحه اصلی

ribald


معنی : فحاش، ادم هرزه، بد دهن، دون، بدزبان، هرزه، ناپسند
معانی دیگر : مستهجن، قبیح، خارج از نزاکت، فاحشه

انگلیسی به فارسی

دون، هرزه، بددهن، بدزبان، آدم هرزه، فاحشه


رمضان، فحاش، ادم هرزه، هرزه، بد دهن، بدزبان، ناپسند، دون


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by or using rude, coarse, or vulgar language or humor.
مترادف: bawdy, coarse, crude, earthy, lewd, profane, scurrilous, vulgar
مشابه: gauche, gross, irreverent, raffish, rude, smutty, suggestive, uncouth

- Burlesque shows were known for their ribald comedy skits and risqu� entertainments.
[ترجمه ترگمان] نمایش های Burlesque به خاطر طنز طنز آمیز و سرگرمی های risqu معروف بودند
[ترجمه گوگل] نمایش های Burlesque برای کمدی کمدی و سرگرمی هایشان شناخته شده بود
اسم ( noun )
مشتقات: ribaldly (adv.)
• : تعریف: one who uses such language or humor.

• crude, vulgar, offensive
ribald remarks are rather rude and refer to sex in a humorous way; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

vulgar, obscene


فحاش (اسم)
ribald, reviler

ادم هرزه (اسم)
ribald, debauchee, lecher, philistine, roue

بد دهن (صفت)
scurrile, scurrilous, ribald, foul-mouthed, hard-mouthed

دون (صفت)
vile, poor, lowly, small, ribald, sordid, servile, shabby

بدزبان (صفت)
abusive, vituperative, profane, ribald, foul-mouthed, sharp-tongued

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

ناپسند (صفت)
bawdy, obscene, abominable, disagreeable, indecent, absurd, unappealing, ribald, fie-fie

Synonyms: base, bawdy, blue, coarse, devilish, earthy, fast, filthy, foul-mouthed, gross, indecent, indecorous, juicy, lascivious, lewd, licentious, low-down and dirty, naughty, off-color, out of line, purple, racy, rascally, raunchy, raw, risqué, rogue, rough, rude, salacious, salty, scabrous, scurrilous, sly, smutty, spicy, unbecoming


Antonyms: chaste, clean, decent


جملات نمونه

1. a ribald joke
شوخی زشت

2. a ribald tale
داستان مستهجن

3. He entertained us with ribald stories.
[ترجمه ترگمان]او ما را با داستان های مضحکی سرگرم کرد
[ترجمه گوگل]او با داستان های پر سر و صدا سرگرم شد

4. He loves entertaining his friends with ribald stories.
[ترجمه ترگمان]دوست دارد دوستانش را با داستان های مضحکی سرگرم کند
[ترجمه گوگل]او عاشق سرگرمی دوستان خود را با داستان های پر سر و صدا است

5. For the next hour we silently suffered their ribald comments and downright abuse.
[ترجمه ترگمان]پس از یک ساعت، ما در سکوت از اظهار تاسف خود و سو استفاده از آن سو استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]برای ساعت بعد، ما به طور صریح نظرات وحشیانه خود را مورد انتقاد قرار دادیم و سوءاستفاده شدیم

6. Some raucous laughter followed the ribald remark.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده خشن و زننده آن ها را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]بعضی از خنده های شگفت انگیز به دنبال سخنان رحمت آور بودند

7. Her images of that horde of ribald workmen looked positively endearing next to this man.
[ترجمه ترگمان]تصاویر او از این دسته کارگر در کنار این مرد دوست داشتنی و دوست داشتنی می نمودند
[ترجمه گوگل]تصاویر او از آن گروه ترکان و مغولان کارگران رک و پوست کنده در کنار این مرد به خوبی مورد توجه قرار گرفت

8. He got drunk; he was the sort, his ribald jokes, drinks for everyone.
[ترجمه ترگمان]مست کرده بود، از این نوع شوخی ها و drinks برای همه بود
[ترجمه گوگل]او مست شد او مرتب بود، جوک های پر سر و صداش، برای همه می نوشید

9. Man, a greedy tyrant, ribald, hard and grasping.
[ترجمه ترگمان]انسان، یک ظالم حریص، خشن، خشن و حریص است
[ترجمه گوگل]مرد، یک مستبد حریص، سرگردان، سخت و درک

10. The answer was lost in a shout of ribald laughter.
[ترجمه ترگمان]پاسخ این سوال در میان فریاد خنده های ribald گم شد
[ترجمه گوگل]پاسخ در فریاد خنده ی غم انگیز گم شد

11. Fit for all readers, listeners, or audiences; not ribald or obscene.
[ترجمه ترگمان]جا دادن برای همه خوانندگان، شنوندگان، یا تماشاچیان؛ نه مضحک و یا منافی عفت
[ترجمه گوگل]مناسب برای همه خوانندگان، شنوندگان و یا مخاطبان؛ نه غم انگیز یا بی پروا

12. Whereas all else had been a matter of pleasantries, he was ribald.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هر کس دیگری شوخی می کرد، he بود
[ترجمه گوگل]در حالی که همه چیز چیز مهمی بوده است، او سرگردان بود

13. Two fingers hit the back of the opposite hand amidst ribald guffaws.
[ترجمه ترگمان]دو انگشت به عقب، در میان دو دست دیگر، در حالی که با هم دست و پنجه نرم می کنند، ضربه می زنند
[ترجمه گوگل]دو انگشت در پشت دروازه مخالف در میان گافوهای ریباند قرار داشتند

14. A modern riff on Borscht Belt comedy, the show is a series of one-minute ribald stories told by an elderly narrator modeled on the family's 79-year-old accountant, who does the voiceovers.
[ترجمه ترگمان]یک riff مدرن در فیلم کمدی کمربند borscht، نمایش یک سری داستان های مضحکی است که توسط یک گوینده مسن با مدل ۷۹ ساله خانواده که the را انجام می دهد، تعریف می شود
[ترجمه گوگل]ریتم مدرن کمدی Borscht Belt، نمایش یک سری از داستان های یک دقیقه ای با طعم و مزه ای است که توسط یک راوی سالخورده شده بر اساس حسابدار 79 ساله خانواده که صدای خواننده را پخش می کند، گفته شده است

a ribald joke

شوخی زشت


a ribald tale

داستان مستهجن


پیشنهاد کاربران

Referring to sex in a rude but humorous way.

funny, but in a vulgar or off - color way


کلمات دیگر: