کلمه جو
صفحه اصلی

singularly


بطور استثنایی، بطور غریب، جدا، اختصاصا

انگلیسی به فارسی

بطور استثنایی،بطور غریب،جدا،اختصاصا


جداگانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a singular manner, in a special manner; unusually, in a strange manner
singularly means to a remarkable or extraordinary degree; a formal word.

جملات نمونه

1. The statement of our delegation was singularly appropriate to the occasion.
[ترجمه علی ولی زاده] بیانیه هیئت نمایندگی ما به نحوی استثنائی برای این شرایط مناسب بود.
[ترجمه ترگمان]اظهارات هیات ما به نحو عجیبی متناسب با این موقعیت بود
[ترجمه گوگل]بیانیه هیئت ما به طور انحصاری برای این مناسبت مناسب بود

2. We did some singularly boring experiment.
[ترجمه علی ولی زاده] ما بعضی آزمایش هایی را انجام دادیم که به نحوی استثنائی خسته کننده بودند.
[ترجمه ترگمان] ما یه آزمایش خسته کننده خاص انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما برخی از تجربه های مرسوم خسته کننده را انجام دادیم

3. This treatment was singularly inappropriate in her case.
[ترجمه ترگمان]این درمان در مورد او بسیار نامناسب بود
[ترجمه گوگل]این درمان در مورد او منحصر به فرد نامناسب بود

4. He chose a singularly inappropriate moment to make his request.
[ترجمه ترگمان]او لحظه ای نامناسب را انتخاب کرد تا تقاضای او را بکند
[ترجمه گوگل]او لحظه ای منحصر به فرد نامناسب را برای درخواست خود انتخاب کرد

5. The script was singularly uninspired.
[ترجمه ترگمان]متن این متن به طور عجیبی گرد و غبار شده بود
[ترجمه گوگل]این اسکریپت به طور انحصاری بی نظیر بود

6. He has singularly failed to live up to his promises.
[ترجمه ترگمان]او به طور عجیبی در زندگی با وعده های او شکست خورده است
[ترجمه گوگل]او به طور خاص موفق به انجام وعده های خود نشده است

7. It seemed a singularly ill-judged enterprise for Truman to undertake.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این کار را به نحو عجیبی انجام داده بود که ترومن را به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که شرکت ترومن برای انجام این کار به طور غیرقابل انکار به نظر میرسید

8. But a toothache can be a singularly uncomfortable experience.
[ترجمه ترگمان]اما درد دندان می تواند یک تجربه غیرعادی باشد
[ترجمه گوگل]اما یک درد دندان می تواند تجربه ای منحصر به فرد ناراحت کننده باشد

9. But the government did a singularly poor job in getting its patient-centred message across.
[ترجمه ترگمان]اما دولت برای دریافت پیام بیمار محور خود کار بسیار ضعیفی انجام داد
[ترجمه گوگل]اما دولت در تلاش برای رسیدن به پیام متمرکز بر آن، به طور انحصاری ناتوان بود

10. He is to be congratulated on this singularly structured approach.
[ترجمه ترگمان]او باید به این رویکرد فوق العاده ساختار یافته تبریک بگوید
[ترجمه گوگل]او باید در این روش منحصر به فرد ساختارا تبریک گفت

11. He thought the name singularly inappropriate: either side was lined with a wall of Victorian terrace villas.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که این اسم به طور عجیبی نامناسب است در هر دو طرف با دیواری از villas قدیمی ویکتوریا قرار داشت
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که نام یکپارچه نامناسب هر دو طرف با دیوار از ویلاهای تراس ویکتوریا بود

12. He committed himself to a singularly foolish plan for Empire Free Trade.
[ترجمه ترگمان]خود را متعهد به طرحی عجیب و احمقانه برای تجارت آزاد امپراطوری کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به یک طرح منحصرا احمقانه برای تجارت آزاد امپریالیسم متعهد کرد

13. But the public interest duty is singularly missing.
[ترجمه ترگمان]اما این وظیفه عمومی است که به طور عجیبی گم شده
[ترجمه گوگل]اما وظیفه منافع عمومی به تنهایی گم شده است

14. In appearance he was singularly unprepossessing.
[ترجمه ترگمان]ظاهر وی بسیار زننده بود
[ترجمه گوگل]در ظاهر او منحصر به فرد غیر منتظره بود

15. That experience was to prove singularly rich in its diversity and in its legacy of Sussex church architecture.
[ترجمه ترگمان]این تجربه برای این بود که به طور عجیبی غنی از تنوع آن و میراث آن در معماری کلیسای ساسکس بود
[ترجمه گوگل]این تجربه برای اثبات تک تک غنی بودن تنوع و در میراث معماری کلیسای ساسکس بود

پیشنهاد کاربران

غیر منتظره


کلمات دیگر: