1. my neighbor was quiet, shy and antisocial
همسایه ام آرام و خجالتی و عزلت گرای بود.
2. It is antisocial to leave one's litter in public places.
[ترجمه ترگمان]ضداجتماعی است که یک آشغال را در مکان های عمومی رها کنید
[ترجمه گوگل]ضد اجتماعی است که بستر خود را در مکان های عمومی قرار دهد
3. His behavior was called provocative and antisocial.
[ترجمه ترگمان]رفتار او تحریک کننده و ضداجتماعی نامیده شد
[ترجمه گوگل]رفتار او به نام تحریک آمیز و ضد اجتماعی بود
4. Toddlers are notoriously antisocial when it comes to sharing toys.
[ترجمه ترگمان]کودکان نوپا در هنگام به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها، بسیار ضد اجتماعی هستند
[ترجمه گوگل]هنگامی که در مورد به اشتراک گذاری اسباب بازی ها می آید، کودکان نوپا به طور انحصاری ضد اجتماعی هستند
5. It's rather antisocial of you not to come to the party.
[ترجمه ترگمان]تقریبا غیر اجتماعی است که تو به مهمانی نیای
[ترجمه گوگل]به جای آن شما نمی توانید به حزب بیایید
6. They'll think you're being antisocial if you don't go.
[ترجمه ترگمان]اگه تو نری، اونا فکر می کنن که تو جامعه antisocial
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کنند اگر شما بیرون بروید، ضد اجتماعی هستید
7. Now he was on a more obviously antisocial mission.
[ترجمه ترگمان] حالا اون یه ماموریت غیر اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در یک ماموریت آشکارا ضد اجتماعی بود
8. Gender is a bureaucratic solution to an antisocial habit.
[ترجمه ترگمان]جنسیت یک راه حل بروکراتیک برای یک عادت ضداجتماعی است
[ترجمه گوگل]جنس یک راه حل اداری برای عادت ضد اجتماعی است
9. Unexpected overtime, low wages and complicated antisocial hours are features for many care assistants.
[ترجمه ترگمان]اضافه کاری غیرمنتظره، دست مزد پایین و ساعات پیچیده ضداجتماعی، ویژگی هایی برای بسیاری از دستیاران درمانی است
[ترجمه گوگل]اضافه کاری غیرمنتظره، دستمزد کم و ساعتهای ضد اجتماعی غیرعادی، برای بسیاری از دستیارهای مراقبتی است
10. Smoking is an antisocial habit.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن یک عادت ضداجتماعی است
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن عادت ضد اجتماعی است
11. Smoking cigarettes in public is increasingly considered antisocial.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در مردم به طور فزاینده ای ضداجتماعی تلقی می شود
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن سیگار در جامعه به طور فزاینده ای ضد اجتماعی است
12. Kip had always been shy, even antisocial.
[ترجمه ترگمان]باز هم باز هم خجالتی و حتی antisocial شده بود
[ترجمه گوگل]کلیپ همیشه خجالتی بود، حتی ضد اجتماعی
13. Communal, racist, and antisocial.
[ترجمه ترگمان]، نژاد پرست، نژاد پرست و جامعه اجتماعی
[ترجمه گوگل]اجتماعی، نژادپرست و ضد اجتماعی
14. She was finding it hard to cope with her son's increasingly antisocial behaviour .
[ترجمه ترگمان]او به سختی می توانست رفتار خشونت آمیز پسرش را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او پیدا کردن آن را سخت به مقابله با رفتار پسرانه خود را به طور فزاینده ضد اجتماعی