کلمه جو
صفحه اصلی

blow in


مرتبا تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقمند و بی علاقه شدن، (امریکا ـ خودمانی) وارد شدن، سر رسیدن

انگلیسی به انگلیسی

• begin to produce oil (refers to oil wells); (slang) arrive unexpected or enter a place casually (e.g."she blew in from montreal at midnight")
(slang used in australia & new zealand) unexpected visitor, person who just arrived (usually one who is unwelcome or not well-known)

جملات نمونه

1. He got a blow in the head.
[ترجمه ترگمان] سرش ضربه خورد
[ترجمه گوگل]او ضربه ای در سر داشت

2. He knocked his opponent down with one blow in the competition.
[ترجمه ترگمان]او با یک ضربه در رقابت به حریف ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه در رقابت، حریف خود را پایین کشید

3. His presidential hopes suffered a fatal blow in New Hampshire.
[ترجمه ترگمان]امیدهای ریاست جمهوری او در نیوهمپشایر دچار ضربه ای مهلک شده بود
[ترجمه گوگل]امید ریاست جمهوری او ضربه ی مرگبار در نیوهمپشایر را متحمل شد

4. The enemy got a fatal blow in the battle.
[ترجمه ترگمان]دشمن ضربه مهلکی به جنگ زد
[ترجمه گوگل]دشمن یک ضربه مرگبار در نبرد داشت

5. She got a real blow in the argument.
[ترجمه ترگمان] اون توی بحث یه ضربه واقعی زد
[ترجمه گوگل]او در این استدلال ضربه واقعی را به دست آورد

6. You can blow in cellulose or fiberglass for $ 1 to $ 2 a square foot.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با سلولز یا فایبرگلاس برای یک فوت مربع ۱ تا ۲ دلار ضربه بزنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید در سلولز و یا فایبر گلاس ضربه 1 تا 2 دلار در هر فوت مربع

7. Each year thereafter new species blow in from outside the fence and take root.
[ترجمه ترگمان]هر سال پس از آن گونه های جدید از خارج از حصار وارد می شوند و ریشه می گیرند
[ترجمه گوگل]هر ساله پس از آن گونه های جدید از خارج از حصار ضربه می زنند و ریشه می کنند

8. His presidential hopes thus suffered a fatal blow in the snow drifts of New Hampshire.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور او امیدوار است که در میان توده های برف نیو همپشایر، ضربه ای مهلک وارد کند
[ترجمه گوگل]امید ریاست جمهوری او در نتیجه رکود فاجعه بار در رشته های برفی نیوهمپشایر رنج می برد

9. Claudia opened her window and let the wind blow in on her face.
[ترجمه ترگمان]کلودیا پنجره رو باز کرد و گذاشت باد صورتش رو منفجر کنه
[ترجمه گوگل]کلودیا پنجره ی او را باز کرد و باد را در چهره ی او گذاشت

10. It was not a mortal blow in the style of Lord Howe who brought about the downfall of Margaret Thatcher.
[ترجمه ترگمان]این یک ضربه مهلک به سبک لرد هاو نبود که موجب سقوط مارگارت تاچر شد
[ترجمه گوگل]این یک ضربه فجیع به سبک لرد هاو بود که باعث نابودی مارگارت تاچر شد

11. I try to let my biases just blow in the breeze.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم اجازه دهم biases به باد بوزد
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم که منحرفه های من فقط به نسیم ضربه بزنند

12. I dealt him a hard blow in the head.
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی به سرش زدم
[ترجمه گوگل]من به او ضربه سختی در سرم زدم

13. Don't argue, you're not to blow in your funds at Washington prices.
[ترجمه ترگمان]بحث نکن، تو نباید پول خود را به قیمت های واشنگتن وارد کنی
[ترجمه گوگل]استدلال نکنید، شما در صندوق های خود در قیمت های واشنگتن ضربه نمی زنید

14. Thus Miss Pross, who had never struck a blow in her life.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب میس پراس که هرگز ضربه ای به زندگیش نزده بود،
[ترجمه گوگل]بنابراین خانم پروس، که هرگز ضربه ای در زندگی اش نداشته است

15. How to spot low blow in boxing match like a judge?
[ترجمه ترگمان]چطور یه ضربه کوتاه تو بوکس مثل یه قاضی پیدا کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم ضربه های کم در مسابقه بوکس مثل یک قاضی مشخص کنم؟

پیشنهاد کاربران

از راه رسیدن. سرزده آمدن.

[Weather]
a gentle/​light/​stiff/​cool/​warm/​sea breeze blows in off the sea


کلمات دیگر: