کلمه جو
صفحه اصلی

shambles


معنی : کشتارگاه، قتلگاه، صحنه کشتار
معانی دیگر : (مجازی) محل آدمکشی، محل خرابی و ازهم پاشیدگی، (با فعل مفرد)، سلاخ خانه (slaughterhouse هم می گویند)، (انگلیس - محلی) قصاب خانه، دکان قصابی (بویژه در نام خیابان ها به کار می رود)

انگلیسی به فارسی

کشتارگاه، (مجازا) قتلگاه، صحنه کشتار، (در بریتانیا - محلی) قصاب خانه، دکان قصابی (به‌ویژه در نام خیابان‌ها به کار می‌رود)


(محاوره، محل، موقعیت و غیره) اوضاع درهم‌ریخته، افتضاح، وضع شیر تو شیر


خراب می شود، قتلگاه، کشتارگاه، صحنه کشتار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (construed as sing. or pl.) a place or condition of disarray or destruction.
مشابه: muss

- After the police search, his apartment was a shambles.
[ترجمه ترگمان] بعد از گشتن پلیس آپارتمانش یه کشتارگاه بود
[ترجمه گوگل] پس از جستجو پلیس، آپارتمان او یک فریاد بود
- Their dreams are now in shambles.
[ترجمه ترگمان] اکنون dreams در حال هرج و مرج هستند
[ترجمه گوگل] رویاهای آنها اکنون در حال غرق شدن هستند

• disorder, mess; disastrous state or condition; slaughterhouse, place where animals are butchered for meat; place of carnage

مترادف و متضاد

کشتارگاه (اسم)
abattoir, slaughterhouse, shambles, butchery, shamble

قتلگاه (اسم)
shambles, shamble

صحنه کشتار (اسم)
shambles

a mess


Synonyms: anarchy, babel, bedlam, botch, chaos, confusion, disarray, disorder, disorganization, hash, havoc, hodge-podge, madhouse, maelstrom, mess-up, mix-up, muddle


Antonyms: order, organization


جملات نمونه

1. the room was left a shambles by the guests
مهمانان اتاق را به هم ریخته بودند.

2. the shooting turned the hall into shambles
تیراندازی تالار را تبدیل به کشتارگاه کرد.

3. The ship's interior was an utter shambles.
[ترجمه ترگمان]ساختمان داخلی کشتی یک کشتارگاه بود
[ترجمه گوگل]داخل کشتی کشتی کاملا درهم ریخته بود

4. After the party, the house was a total/complete shambles.
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمانی، این خانه یک هرج و مرج کامل بود
[ترجمه گوگل]پس از حزب، خانه یک کلم / کامل بود

5. The meeting was a shambles from start to finish.
[ترجمه ترگمان]میتینگ از آغاز تا پایان کار هرج و مرج شده بود
[ترجمه گوگل]این جلسه از ابتدا تا انتها شروع شد

6. The press conference was a complete shambles.
[ترجمه ترگمان]کنفرانس مطبوعاتی هرج و مرج کامل بود
[ترجمه گوگل]کنفرانس مطبوعاتی یک کامال کامل بود

7. He's made an absolute shambles of his career.
[ترجمه ترگمان]کاملا به خاطر کارش به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]او یک کار خلاقانه انجام داده است

8. Your room is a shambles. Tidy it up!
[ترجمه ترگمان]اتاق شما یک کشتارگاه است خفه شو!
[ترجمه گوگل]اتاق شما فریب خورده است آن را مرتب کن!

9. The government is in a shambles over Europe.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال هرج و مرج در سراسر اروپا است
[ترجمه گوگل]دولت در سراسر اروپا شکسته است

10. Our economy is in a shambles.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد ما درهم ریخته است
[ترجمه گوگل]اقتصاد ما در حال شکستن است

11. We regard the band as a thorough shambles.
[ترجمه ترگمان]ما این گروه را به صورت یک کشتارگاه تلقی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما این گروه را به عنوان یک کلاهبرداری کامل بررسی می کنیم

12. The economy is in a complete shambles.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در یک هرج و مرج کامل قرار دارد
[ترجمه گوگل]اقتصاد در یک کلاهبرداری کامل است

13. The tired old man shambles.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد خسته و فرسوده
[ترجمه گوگل]مرد پیر خسته

14. My room is a shambles.
[ترجمه ترگمان]اتاق من یک کشتارگاه است
[ترجمه گوگل]اتاق من یک لقمه است

15. The fighting reduced the city to a shambles.
[ترجمه ترگمان]جنگ شهر را به هرج و مرج کشاند
[ترجمه گوگل]مبارزه با آن شهر را به زحمت انداخت

make a shambles of something

چیزی را به گند کشیدن، چیزی را به افتضاح کشیدن


پیشنهاد کاربران

هرج و مرج


کلمات دیگر: