کلمه جو
صفحه اصلی

smatter


معنی : دست و پا شکسته حرف زدن، جاهلانه حرف زدن
معانی دیگر : (نادر)، (زبانی را که انسان بلد نیست) دروغی صحبت کردن، بلغور کردن، به طور سطحی آموختن

انگلیسی به فارسی

جاهلانه حرف زدن، دست وپا شکسته حرف زدن


ذره ذره، جاهلانه حرف زدن، دست و پا شکسته حرف زدن


انگلیسی به انگلیسی

• limited knowledge, superficial knowledge
speak with only superficial knowledge

مترادف و متضاد

دست و پا شکسته حرف زدن (فعل)
gibber, smatter

جاهلانه حرف زدن (فعل)
smatter

جملات نمونه

1. There's only a smattering of people who oppose the proposal.
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی هستند که با این پیشنهاد مخالفت می کنند
[ترجمه گوگل]تنها افرادی هستند که مخالفت با پیشنهاد را دارند

2. I had acquired a smattering of Greek.
[ترجمه ترگمان]من یک فرهنگ یونانی پیدا کرده بودم
[ترجمه گوگل]من یه خرده یونانی گرفتم

3. He only has a smattering of French.
[ترجمه ترگمان]او فقط به زبان فرانسه صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او فقط کمی فرانسوی دارد

4. The college had a smattering of white students and a top heavy frosting of white administrators.
[ترجمه ترگمان]این کالج هم تعداد کمی از دانش آموزان سفیدپوست و تعدادی از مدیران سفیدپوست را داشت
[ترجمه گوگل]این کالج دانش سطحی از دانش آموزان سفید و یک رویه خامهای کیک یا سنگین بالای مدیران سفید

5. One sees a smattering of them here and there on the otherwise white linen that is set before us.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها آن ها را اینجا و آنجا روی لباس سفید سفیدی می بیند که در مقابل ما قرار دارد
[ترجمه گوگل]یکی از آنها را در اینجا و آنجا می بیند و روی پارچه ای دیگر که پیش از ما قرار دارد را می بیند

6. Yet there are still a smattering of pop ironists trickling sporadically, lip-first into the fray.
[ترجمه ترگمان]با این حال هنوز هم تعداد کمی از ironists های پاپ وجود دارند که به طور پراکنده و پراکنده از روی لب به داخل نبرد نفوذ می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز هم پراکنده شدن پرده های طنز پاپی به صورت پراکنده، اولین لب به گریخته است

7. There is, however, a smattering of clean-cut dentists, engineers and teachers thrown in.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعداد smattering از دندانپزشکان، مهندسین و معلمانی که وارد صحنه می شوند، وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، دندانپزشکان پاکستانی، مهندسین و معلمان پرتاب شده اند

8. I smattered to the computer.
[ترجمه ترگمان]به کامپیوتر زل زدم
[ترجمه گوگل]من به کامپیوتر خیره شدم

9. There was a smattering of light applause and a barely audible groan from the back.
[ترجمه ترگمان]صدای تشویق و تشویق به گوش رسید و صدای ناله ضعیفی از پشت به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک ذره ای از اعتراضات نور و یک زخم به سختی قابل شنیدن از پشت وجود داشت

10. Those women who have a smatter knowledge about men become men's wives at last; those who k . . .
[ترجمه ترگمان]اون زن هایی که از مردها خبر دارن که مردها در آخر به همسران انسان تبدیل می شن، اون هایی که …
[ترجمه گوگل]زنانی که دانش شنیعی در مورد مردان دارند، در آخر همسران مردان میشوند کسانی که ک

11. On his wanderings he's picked up Spanish, Italian, French and a smattering of Russian.
[ترجمه ترگمان]او در گردش های خود اسپانیایی، ایتالیایی، فرانسه و a روسی را انتخاب کرده بود
[ترجمه گوگل]در سرگردانی او اسپانیایی، ایتالیایی، فرانسوی و خنده دار روسی را برداشت

12. There were about twenty of us, all told; mostly McHoans but with a smattering of civilians.
[ترجمه ترگمان]ما در حدود بیست نفر بودیم که همه به ما گفته بودند؛ بیشتر آن ها غیر عادی بودند، اما تعداد کمی از آن ها غیر نظامی بودند
[ترجمه گوگل]همه گفتند حدود بیست نفر بودند، همه گفتند؛ عمدتا McHoans اما با ذره ای از غیر نظامیان

13. Nielsen now manages several 100 apartments and townhouses, most in Manhattan, with a smattering in Brooklyn.
[ترجمه ترگمان]نیلسن در حال حاضر چندین آپارتمان و townhouses، بیشتر در منهتن را با a در بروکلین مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]Nielsen در حال حاضر بیش از 100 آپارتمان و خانه های مسکونی را اداره می کند، بیشتر در منهتن، با خستگی در بروکلین

14. A tactful environmental lobby, a sympathetic farmer and a smattering of goodwill on both sides may continue to produce encouraging results.
[ترجمه ترگمان]یک لابی محیطی با نزاکت، یک کشاورز دلسوز و کمی هم حسن نیت در هر دو طرف، ممکن است به تولید نتایج دلگرم کننده ادامه دهد
[ترجمه گوگل]یک لابی محیط زیستی، یک کشاورز متواضع و یک خردمندگی در هر دو طرف ممکن است به نتایج دلگرم کننده ادامه دهد

پیشنهاد کاربران

ذره یا مقدار کمی از یک چیز


کلمات دیگر: