کلمه جو
صفحه اصلی

gravely


سخت، شدیدا، بسنگینی، موقرانه

انگلیسی به انگلیسی

• seriously; solemnly, soberly; severely, critically

جملات نمونه

1. We are gravely concerned about these developments.
[ترجمه ترگمان]ما به شدت نگران این تحولات هستیم
[ترجمه گوگل]ما به شدت در مورد این پیشرفت ها نگران هستیم

2. "That's true," she agreed gravely.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی جدی موافقت کرد: درسته
[ترجمه گوگل]'این درست است،' او به شدت موافقت کرد

3. He nodded gravely as I poured out my troubles.
[ترجمه ترگمان]با جدیت سری تکان داد و من troubles را بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]او به سختی به من زل زد و من مشکلاتم را ریختم

4. He spoke gravely of the situation.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی جدی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او به شدت از وضعیت صحبت کرد

5. They had gravely impaired the credibility of the government.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت به اعتبار دولت لطمه زده بودند
[ترجمه گوگل]آنها اعتبار دولت را به شدت تحت تاثیر قرار دادند

6. Gaseous exchange at the alveolar surface is gravely hindered and the lesion is often accompanied by interstitial emphysema and pulmonary oedema.
[ترجمه ترگمان]مبادله Gaseous در سطح alveolar به شدت متوقف می شود و the اغلب با emphysema interstitial و oedema ریوی همراه است
[ترجمه گوگل]تبادل گازی در سطح آلوئولار به شدت محدود می شود و ضایعه اغلب با آمفیزم بینابینی و ادم ریوی همراه است

7. Her mother was gravely ill.
[ترجمه ترگمان]مادرش سخت بیمار بود
[ترجمه گوگل]مادرش به شدت بیمار بود

8. Claude played the Chopin cleanly, gravely, reaching low notes that were something to hear.
[ترجمه ترگمان]کلود the را کام لا پاکیزه و با وقار نواخت و یادداشت کوچکی را که چیزی برای شنیدن بود، به دست گرفت
[ترجمه گوگل]کلود چوپین را به خوبی و به طور جدی بازی کرد و به یادداشتهای کم اشاره کرد که چیزی برای شنیدن داشتند

9. When we tried this approach, we sat gravely, briefcases on our laps, and waited.
[ترجمه ترگمان]وقتی این روش را امتحان کردیم، با جدیت و کیف روی دامن خود نشستیم و منتظر ماندیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما این رویکرد را مورد آزمایش قرار دادیم، به شدت نشستیم، کیفهایمان را در دورانمان سپری کردیم، و منتظریم

10. "We might be too late," she said gravely.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی جدی گفت: شاید خیلی دیر شده باشد
[ترجمه گوگل]او گفت: 'ممکن است خیلی دیر شود '

11. Then the doctor arrived and examined her gravely.
[ترجمه ترگمان]بعد دکتر وارد شد و با متانت او را برانداز کرد
[ترجمه گوگل]سپس دکتر وارد شد و او را به شدت مورد بررسی قرار داد

12. She is gravely ill.
[ترجمه ترگمان]سخت بیمار است
[ترجمه گوگل]او بسیار بیمار است

13. He turned to me and nodded gravely, and five minutes later he was hanging from the jungle gym beside another boy.
[ترجمه ترگمان]او به طرف من برگشت و با جدیت سری تکان داد و پنج دقیقه بعد او از باشگاه جنگل کنار یک پسر دیگر اویزان بود
[ترجمه گوگل]او به من زد و گریه کرد و پنج دقیقه بعد او را در کنار یک پسر دیگر آویزید

14. It also gravely disappointed the hopes of the House of Lorraine, the claimants to the throne who represented the Merovingian blood-line.
[ترجمه ترگمان]آن همچنین به شدت امید مجلس لورن، مدعی تاج و تخت که به نمایندگی از خط خون Merovingian شده بود، را نا امید کرد
[ترجمه گوگل]این نیز امیدوارانه از خانه لورن، متهمان به تخت سلطنتی که خط خونین Merovingian را نشان داد، به شدت ناامید کرد

پیشنهاد کاربران

به شدت

به شکل جدی - با جدیت

gravely ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شنی
تعریف: مربوط به شن


کلمات دیگر: