1. a foggy day
روز مه آلود
2. Conditions were damp and foggy after morning sleet.
[ترجمه ترگمان]شرایط مرطوب و مه آلود بود بعد از صبح برف
[ترجمه گوگل]شرایط بعد از صبح روز صاف و مرطوب بود
3. It was foggy and the sun shone feebly through the murk.
[ترجمه ترگمان]هوا مه آلود بود و آفتاب به سختی از میان دود و گرد و غبار می درخشید
[ترجمه گوگل]این مهمی بود و خورشید به طرز خفیفی از درخت سرازیر شد
4. Foggy mountains are mysteriously attractive.
[ترجمه ترگمان]کوه های Foggy به طرز عجیبی جذاب هستند
[ترجمه گوگل]کوه های مه آلود مرموز جذاب هستند
5. When it's foggy the trains are late more often than not.
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا مه آلود است، قطار دیر می رسد
[ترجمه گوگل]وقتی غبارآلود است قطارها اغلب دیرتر از آن هستند
6. His figure could be seen darkly on the foggy moor.
[ترجمه ترگمان]در خلنگ زار مه آلود، هیکل او تیره و تار شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش می تواند به صورت تاریک بر روی تپه های مبهم دیده شود
7. Foggy weather has made driving conditions very dangerous.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای Foggy شرایط رانندگی را بسیار خطرناک کرده است
[ترجمه گوگل]آب و هوای فصلی شرایط رانندگی را بسیار خطرناک ساخته است
8. It was so foggy that the driver could hardly make out the way ahead.
[ترجمه ترگمان]خیلی مه آلود بود که راننده به سختی می توانست راه را پیش برود
[ترجمه گوگل]این بسیار مهیج بود که راننده به سختی می توانست راه را پیش بگذارد
9. It was so foggy that the steamship almost ran down a small boat leaving the port.
[ترجمه Soodabeh.dp] هوا چنان ابری بود که کشتی بخار تقریبا قایق کوچکی که بندر را ترک می کرد پرت کرد
[ترجمه ترگمان]هوا چنان مه آلود بود که نزدیک بود قایق کوچکی از بندر خارج شود
[ترجمه گوگل]این بسیار مهیج بود که کشتی بخار تقریبا یک قایق کوچک را که از بندر عبور میکرد، پایین میآمد
10. In this weather the cliff face was a foggy drop into infinity.
[ترجمه ترگمان]در این هوای بد، صخره یک قطره مه آلود به سمت بی نهایت بود
[ترجمه گوگل]در این آب و هوا، صورت صخره، قطره مهیج به بی نهایت بود
11. When it's foggy, the trains are late as often as not.
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا مه آلود است، قطار دیر می رسد
[ترجمه گوگل]وقتی مه می شود، قطار ها خیلی دیر است
12. It was foggy, and all the cars had their headlights on.
[ترجمه ترگمان]هوا مه آلود بود و تمام اتومبیل ها چراغ های جلوی اتومبیل را روشن کرده بودند
[ترجمه گوگل]این مهمی بود و تمام اتومبیل ها چراغ های خود را روشن کرده بودند
13. Expect frosty nights, foggy dawns, and snow on the Alpine passes.
[ترجمه ترگمان]یک شب یخ زده و مه آلود، برف و برف در جاده آلپ
[ترجمه گوگل]انتظار شب یخ زده، سپیده دم و باران بر روی گذرگاه های آلپ است
14. The film takes place during foggy days in London and in the gloom of darkened rooms and candlelit corridors.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در طول روزه ای مه آلود در لندن و در تاریکی اتاق های تاریک و راهروهای تاریک روشن می شود
[ترجمه گوگل]این فیلم در طول روز های مه آلود در لندن و در تاریکی اتاق های تاریک و راهروهای شمع روشن می شود
15. Down in the dark and foggy street a figure stood waiting beneath a lighted gas lamp.
[ترجمه ترگمان]در خیابان تاریک و مه آلود پیکری در زیر چراغ گازی منتظر ایستاده بود
[ترجمه گوگل]پایین در خیابان تاریک و مبهم یک رقم ایستاده بود انتظار در زیر یک چراغ گاز روشن شده است