کلمه جو
صفحه اصلی

rosary


معنی : تسبیح، گلستان، ذکر با تسبیح
معانی دیگر : (مذهب کاتولیک - تسبیح پنجاه دانه ای که هر ده دانه ی آن به یک دانه ی بزرگتر ختم می شود و معمولا به صلیب کوچکی وصل است و با آن دعا ذکر می کنند) روزاری

انگلیسی به فارسی

تسبیح، ذکر با تسبیح، گلستان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: rosaries
(1) تعریف: a prescribed series of prayers recited by Roman Catholics to the Virgin Mary.

(2) تعریف: a string of beads counted over as this series is recited.

(3) تعریف: any of various sets of similar beads used in other religions.

• rose garden, bed of roses; series of prayers recalling events in the life of jesus and the virgin mary (roman catholicism); string of beads used in prayer (esp. by roman catholics)
a rosary is a string of beads that members of some religions such as christians or hindus use when they are praying. it is also used of the prayers that are said by christians when they are using a rosary.

مترادف و متضاد

تسبیح (اسم)
bead roll, rosary, prayer beads, hallelujah, gloria

گلستان (اسم)
rosary, rosery

ذکر با تسبیح (اسم)
rosary

جملات نمونه

1. to unstring rosary beads
دانه های تسبیح را از نخ در آوردن

2. pray on a rosary
تسبیح خواندن،با تسبیح عبادت کردن

3. Three nuns knelt there, reciting the rosary.
[ترجمه ترگمان]سه راهبه در آنجا زانو زدند و تسبیح را خواندند
[ترجمه گوگل]سه راهبه در آن جا دراز کشیدند، خواندند

4. Vi said her rosary then prayed for Gerry's soul.
[ترجمه ترگمان]سپس وی ولت گفت که rosary برای روح گری دعا می کند
[ترجمه گوگل]وی گفت: سرپرست او سپس برای روح جری دعا کرد

5. She had pulled out her rosary from the old cloth bag she carried, and began to pray.
[ترجمه ترگمان]او تسبیح خود را از کیف کهنه و کهنه بیرون کشید و شروع به دعا کرد
[ترجمه گوگل]او از خانواده کیسه های پارچه ای که او حمل کرده بود، گل سرخ خود را بیرون کشید و شروع به دعا کرد

6. She was saying the rosary.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تسبیح دعا می خواند
[ترجمه گوگل]او گفت که گل رز

7. The rosary last thing at night.
[ترجمه ترگمان] آخرین چیزی که توی شب انجام دادی
[ترجمه گوگل]آخرین چیزی که در روز انجام می دهد

8. One hand bore the rosary; the other was folded across his chest in a gesture of welcome.
[ترجمه ترگمان]یک دستش تسبیح را داشت و دیگری با حرکتی حاکی از خوش آمد گویی بر سینه او خم شده بود
[ترجمه گوگل]یک دست گلبرگ را خرد کرد؛ دیگر در یک جلسه خوش آمد گویی در قفسه سینه اش قرار داشت

9. You must say rosary eight times for your sins.
[ترجمه ترگمان]تو باید هشت بار برای گناهانت دعا کنی
[ترجمه گوگل]شما باید گرسنگی خود را هشت بار بگوئید

10. Meet one Sunday after the rosary.
[ترجمه ترگمان] یه روز یکشنبه بعد از تسبیح میبینمت
[ترجمه گوگل]دیدار یکشنبه بعد از گل سرخ

11. Three elderly nuns are on a bench in front of them; they are reciting the rosary.
[ترجمه ترگمان]سه راهبه پیر در مقابل آن ها روی نیمکتی نشسته اند و تسبیح خود را بخوانند
[ترجمه گوگل]سه زوج سالخورده در جلوی آنها روی نیمکت هستند؛ آنها می گویند rosary

12. When he left, she stared at the empty space on the wall where his rosary beads had been.
[ترجمه ترگمان]وقتی از آنجا رفت، او به فضای خالی روی دیوار که دانه های تسبیح بود خیره شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به سمت چپ رفت، او به فضای خالی روی دیوار نگاه کرد که در آن دانه های گل سرخ آن بود

13. She said the best part is teaching people the significance and power of reciting the rosary.
[ترجمه ترگمان]او گفت که بهترین قسمت به مردم اهمیت و قدرت حفظ تسبیح را آموزش می دهد
[ترجمه گوگل]او گفت که بهترین بخش یادگیری مردم اهمیت و قدرت خواندن rosary است

14. An old woman with a heavy black shawl and a pipe stuck between her teeth held up a pair of rosary beads.
[ترجمه ترگمان]پیرزنی با شال سیاه سنگین و چپقی میان دندان هایش یک جفت تسبیح تسبیح گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]یک زن پیر با شال سیاه و یک لوله ای که بین دندان هایش گیر کرده بود، یک جفت مهره های گل رز را نگه داشت

پیشنهاد کاربران

Say rosary تسبیح گفتن. ذکر گفتن


کلمات دیگر: