کلمه جو
صفحه اصلی

electrifying

انگلیسی به فارسی

الکتریکی، الکتریکی کردن، برق زده کردن، به هیجان اوردن، تحت تاثیر برق قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

• thrilling, exciting and fascinating; causing an eruption of emotion or thrill

جملات نمونه

1. she gave an electrifying performance
او نمایش مبهوت کننده ای را ارائه داد.

2. She would sit at the piano and sing, electrifying us all.
[ترجمه ترگمان]او کنار پیانو می نشست و آواز می خواند، electrifying را electrifying می کرد
[ترجمه گوگل]او در پیانو نشسته و آواز می خواند، همه ما را برق می زند

3. The view of the mountains was electrifying.
[ترجمه طارق] منظره کوهستانی فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]منظره کوهستان electrifying شده بود
[ترجمه گوگل]دیدگاه کوهها برق بود

4. The band gave an electrifying performance.
[ترجمه ترگمان]گروه نمایشی هیجان انگیز را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]این گروه عملکرد فوق العاده ای داشت

5. The dancers gave an electrifying performance.
[ترجمه ترگمان]رقصندگان نمایشی مهیج به عمل آوردند
[ترجمه گوگل]رقصنده ها عملکرد فوق العاده ای داشتند

6. The Greek runner produced an electrifying burst of speed over the last 50 metres.
[ترجمه ترگمان]دونده یونانی در طول ۵۰ متر اخیر سرعت electrifying را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]دونده یونان 50 متر طول را طی می کند که موجی از نیروی الکتریکی را به سرعت در می آورد

7. It was an electrifying race, made more so as the runners approached the third stage.
[ترجمه ترگمان]این مسابقه هیجان انگیز و هیجان انگیز بود، به طوری که دوندگان به مرحله سوم نزدیک شدند
[ترجمه گوگل]این یک مسابقه الکتریکی بود، بیشتر از آنکه دونده ها به مرحله سوم برسند

8. He had never witnessed anything so electrifying.
[ترجمه ترگمان]او هرگز چیزی چنان هیجانی ندیده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال هیچ چیز شاهد چیزی الکتریکی نشده است

9. He gave an electrifying performance.
[ترجمه ترگمان]او یک عملکرد هیجان انگیز را تجربه کرد
[ترجمه گوگل]او یک عملکرد الکتریکی انجام داد

10. Then he can play like a dream, electrifying Anfield with that direct, no-nonsense running style which strikes fear into defenders.
[ترجمه ترگمان]سپس او می تواند مانند یک رویا بازی کند، سبک Anfield را با آن سبک اجرا کننده مستقیم و بدون حرف بی معنی که باعث ترس مدافعان می شود، بازی کند
[ترجمه گوگل]سپس او می تواند مانند یک رویا بازی کند، آنفیلد با این سبک مستقیم و بدون احساس بی نظیر که اعتصابات را به مدافعان ترسانده است، برق می زند

11. The effect of the seizure was electrifying.
[ترجمه ترگمان]تاثیر این حمله هیجان انگیز شد
[ترجمه گوگل]تأثیر تشنج الکتریکی بود

12. There was Kobe, easing into dominance while electrifying the crowd.
[ترجمه ترگمان]آنجا کوبه بود، در حالی که جمعیت را به هیجان می آورد، نفوذ خود را کاهش داد
[ترجمه گوگل]کوب بود، در حالی که در حال الکتر کردن جمعیت، به سلطه افتاد

13. The President delivered an electrifying speech.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سخنرانی electrifying ایراد کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور یک سخنرانی الکتریکی را تحویل داد

14. The night sessions, electrifying, and the crowd's always been very good to me.
[ترجمه ترگمان]جلسات شبانه، electrifying، و جمعیت همیشه برای من خیلی خوب بودند
[ترجمه گوگل]جلسات شبانه، برق و جمعیت همیشه برای من خیلی خوب بود

پیشنهاد کاربران

تکان دهنده، شوک برانگیز

شوکه کننده

هیجان انگیز


کلمات دیگر: