کلمه جو
صفحه اصلی

scrambled eggs

انگلیسی به فارسی

تخم مرغ زده


انگلیسی به انگلیسی

• eggs which have been beaten before cooking, eggs which have been mixed

جملات نمونه

1. I can easily whip you up some scrambled eggs.
[ترجمه ترگمان]من به راحتی می تونم برات یه سری تخم مرغ درست کنم
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم چند تخم مرغ را بچرخانم

2. If you're hungry, I can fix you some scrambled eggs.
[ترجمه ...] اگر شما گرسنه هستید، می توانم، برایتان تخم مرغ درست بکنم، هم بزنم ( تخم مرغ ویا به صورت املت درست می کنند یا زرده وتخم مرغ و مخلوط میکنندنند یا بدون مخلوط کزدم میزارند بپزه. که scrambled eggs به معنای تخم مرغ هم زده است
[ترجمه ترگمان]اگه گرسنه ای میتونم برات یه سری تخم مرغ درست کنم
[ترجمه گوگل]اگر شما گرسنه هستید، می توانم تخم مرغ های پخته ای را تعمیر کنم

3. I like a light lunch, perhaps scrambled eggs and salmon.
[ترجمه ترگمان]من ناهار سبکی را دوست دارم، شاید هم برای خوردن تخم مرغ و ماهی آزاد
[ترجمه گوگل]من یک ناهار سبک، شاید تخم مرغ و ماهی قزل آلا را دوست دارم

4. He added a little cream to the finished scrambled eggs and put fried croutons round them.
[ترجمه ترگمان]سپس مقداری کرم به تخم مرغ را که به پایان رسیده بود اضافه کرد و به دور آن ها پیچید
[ترجمه گوگل]او یک کرم کوچک را به تخم مرغ های پایانی اضافه کرد و گردو سرخ شده را دور آنها گذاشت

5. Instant scrambled eggs, frozen fried eggs, canned eggnog, and many other convenient egg foods are being market tested.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نیمرو شده، تخم مرغ نیمرو شده، قوطی های کنسرو شده و بسیاری از غذاهای مناسب دیگر در بازار مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تخم مرغ های تخم مرغ فوری، تخم مرغ سرخ شده منجمد، تخم مرغ کنسرو شده و بسیاری از مواد غذایی مناسب تخم مرغ مورد آزمایش بازار قرار می گیرند

6. The ham was desiccated, the scrambled eggs congealed, and the fruit juice fermented.
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک خشک شده بود، نیمرو منجمد شد و عصاره میوه تخمیر شد
[ترجمه گوگل]ژامبون خشک شده بود، تخم مرغ های پخته شده خرد شده و آب میوه تخمیر شد

7. He makes the best grilled cheese sandwiches and scrambled eggs because of his fearless use of butter.
[ترجمه ترگمان]او بهترین ساندویچ پنیر کبابی و تخم مرغ را به خاطر استفاده fearless از کره درست می کند
[ترجمه گوگل]او بهترین ساندویچ پنیر کبابی را تهیه می کند و تخم مرغ را به دلیل استفاده بی خطر از کره از آن استفاده می کند

8. Precooked and frozen scrambled eggs with sausage are one combination of ready-to-eat breakfasts being marketed.
[ترجمه ترگمان]precooked و تخم مرغ نیمرو شده با سوسیس یک ترکیب از صبحانه آماده برای خوردن هستند که به بازار عرضه می شوند
[ترجمه گوگل]تخم مرغ های پخته شده و یخ زده با سوسیس یک ترکیب از غذاهای آماده برای خوردن هستند که در بازار عرضه می شوند

9. Under his critical gaze, Claudia ate scrambled eggs and bacon instead of her usual slice of toast.
[ترجمه ترگمان]در زیر نگاه critical، کلودیا تخم مرغ و بیکن را به جای یک تکه نان برشته خورد
[ترجمه گوگل]کادویا در زیر نگاه انتقادی او، تخم مرغ و بیکن را در جای خود از تست معمولی خورد

10. Crawfish omelette Cajun omelettes are more like scrambled eggs.
[ترجمه ترگمان]املت \"املت\" املت \"Cajun\" که بیشتر شبیه تخم مرغ و تخم مرغ هستش
[ترجمه گوگل]تخم مرغ Cayon املت Cayon بیشتر شبیه تخم مرغ است

11. I also make wonderful creamy scrambled eggs and gooey-centred omelettes.
[ترجمه ترگمان]همچنین من هم تخم مرغ پر از خامه و کرم پودر زده را هم درست می کنم
[ترجمه گوگل]من همچنین تخم مرغ های شسته و رفته کرمی و ادم های مرغی مرغی را تهیه می کنم

12. Paul Lane came back with two plates of scrambled eggs and buttered toast.
[ترجمه ترگمان]پل لن با دو بشقاب تخم مرغ و نان برشته برگشت
[ترجمه گوگل]پل لین با دو صفحه تخم مرغ و کباب کره ای به عقب برگشت

13. The year before he'd had scrambled eggs for Christmas dinner and no presents.
[ترجمه ترگمان]یک سال قبل از این که برای شام کریسمس تخم مرغ نیمرو و هدیه نداشت
[ترجمه گوگل]سال قبل او تخم مرغ را برای شام کریسمس نوشید و هیچ هدیه ای نداشت

14. The scrambled eggs were a little bit runny.
[ترجمه ترگمان] تخمک هاش یکم runny
[ترجمه گوگل]تخم مرغ ها کمی آبریزش داشتند

پیشنهاد کاربران

تخم مرغ هم زده

تخم مرغ میکس شده

پوره

خاگینه

دستور پخت:
۱ - تخم مرغ را آبپز می کنیم
۲ - پوست آن را جدا می کنیم
۳ - و در پایان زرده و سفیده را با هم مخلوط می کنیم
نکته:غذایتان را می توانید برای خوشمزه تر شدن با ادویه جات سرو نمایید.

امیدوارم از دستور پخت امروزمون خوشتون اومده باشه برنامه های بعدی مون رو هم دنبال کنید😐😂😂

تخم مرغ نمیرو

تخم مرغ میکس شده باشیر بعد پخته بشه




منبع Oxford student's dictionary

نوعی غذا که در آن از تخم مرغ استفاده می شود

Scrambled eggs:
تخم مرغ خاگینه. 🍴🍞🍴🍞🍙

من کلاس زبان می روم و معلم من به من گفت که معنی سالاد الویه ی خودمون رو میده

تخم نرغ میکس شده
سالاد الویه

eggs that you mix together with milk and cook in a pan with butter

1a : eggs whose whites and yolks are stirred together while cooking. b : eggs beaten slightly usually with a little milk and stirred while cooking
Merriam - Webster Dictionary

تخم مرغی که زرده و سفیده ی اون مخلوط شده باشه

تخم مرغی ک قبل از پخت مخلوط شده و زرده ان با سفیده ترکیب شده است


کلمات دیگر: