کلمه جو
صفحه اصلی

interrogatory


معنی : وابسته به سئوال
معانی دیگر : وابسته به بازپرسی، بازپرسانه، بازجویانه، پرسشگرانه، پرسشی

انگلیسی به فارسی

وابسته به سئوال


بازجویی، وابسته به سئوال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: containing or communicating a question; interrogative.
اسم ( noun )
حالات: interrogatories
مشتقات: interrogatorily (adv.)
• : تعریف: a question or inquiry, esp. a formal question to a witness in a court of law.

• question, inquiry; official question, written question (law)
containing a question, expressing a question; questioning, inquisitive, interrogative

مترادف و متضاد

وابسته به سوال (صفت)
interrogatory

جملات نمونه

1. To reply such interrogatory, we must detailed research the connotation of legitimacy and administration's "
[ترجمه ترگمان]برای پاسخ به چنین interrogatory باید به بررسی دقیق مفهوم مشروعیت و حکومت بپردازیم \"
[ترجمه گوگل]برای پاسخ دادن به چنین بازجویی، باید تحقیق دقیقی را در زمینه مشروعیت و '

2. The interrogatory seemed to strike the honest magistrate all of a heap.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این بازجویی به نظر بازپرس شریف می رسید
[ترجمه گوگل]بازجو به نظر می رسید به یک قوماندان صادق تمام قیف

3. Check the box next to each interrogatory that you want the answering party to answer.
[ترجمه ترگمان]صندوق بعدی رو برای هر بازجویی که میخوای جواب بده رو چک کن
[ترجمه گوگل]کادر کنار هر بازجویی را که می خواهید حزب پاسخگو را پاسخ دهید را علامت بزنید

4. Reluctantly Theodora turned towards the gate to walk back to the Julians' and the interrogatory telephone.
[ترجمه ترگمان]با اکراه به طرف دروازه رفت تا به طرف julians و تلفن بازجویی برود
[ترجمه گوگل]تئودورا ناخواسته به سمت دروازه حرکت کرد تا به جولیان و تلفن بازجویی برود

5. She had lapsed into gloomy self-absorption, perhaps in reaction to Golding's interrogatory methods.
[ترجمه ترگمان]او به خود جذب شد، شاید در واکنش به روش های interrogatory گلدینگ
[ترجمه گوگل]او به خود جذب غم انگیز، شاید واکنش به روش های بازجویی گلدینگ، از بین رفته است

6. If you do not have enough personal knowledge to fully answer interrogatory, say so.
[ترجمه ترگمان]اگر دانش شخصی کافی برای پاسخ کامل به interrogatory ندارید، این را بگویید
[ترجمه گوگل]اگر شما دانش کافی به اندازه کافی برای پاسخ دادن به بازجویی ندارید، می گویند

7. Hello, the hospital on the proposal is checked, suit the remedy to the case, interrogatory doctor!
[ترجمه ترگمان]سلام، بیمارستان در مورد این پیشنهاد بازرسی شده است، برای درمان پرونده مناسب است، دکتر interrogatory!
[ترجمه گوگل]سلام، بیمارستان در مورد بررسی شده است، مطابقت دارویی به مورد، دکتر بازجویی!

پیشنهاد کاربران

استیضاح


کلمات دیگر: