نبرد با صفوف آراسته، نبرد رزم آرایی شده، جنگ صف ارایی شده، جنگ سخت تن به تن
pitched battle
نبرد با صفوف آراسته، نبرد رزم آرایی شده، جنگ صف ارایی شده، جنگ سخت تن به تن
انگلیسی به فارسی
جنگ صف آرایی شده، جنگ سخت تن به تن
نبرد سخت، جنگ صف ارایی شده، جنگ سخت تن به تن
انگلیسی به انگلیسی
• abandoned battle
a pitched battle is a very fierce, violent fight.
a pitched battle is a very fierce, violent fight.
جملات نمونه
1. The two armies fought a pitched battle on the plain.
[ترجمه ترگمان]دو ارتش در دشت با یک مبارزه شدید می جنگیدند
[ترجمه گوگل]دو ارتش با یک نبرد سخت در دشت جنگیدند
[ترجمه گوگل]دو ارتش با یک نبرد سخت در دشت جنگیدند
2. A pitched battle between the two sets of fans developed on the terraces after the match was over.
[ترجمه ترگمان]پس از پایان مسابقه، نبردی شدید بین دو سری طرفداران در the ایجاد شد
[ترجمه گوگل]نبرد سخت بین دو مجموعه هواداران پس از مسابقه در تراس ها بوجود آمد
[ترجمه گوگل]نبرد سخت بین دو مجموعه هواداران پس از مسابقه در تراس ها بوجود آمد
3. She wanted to avoid another pitched battle with her son.
[ترجمه ترگمان]می خواست با پسرش درگیر جنگ دیگری نشود
[ترجمه گوگل]او می خواست از یک نبرد سخت دیگر با پسرش اجتناب کند
[ترجمه گوگل]او می خواست از یک نبرد سخت دیگر با پسرش اجتناب کند
4. Conservationists fought a pitched battle with developers over the future of the site.
[ترجمه ترگمان]Conservationists با توسعه دهندگان در آینده این مکان مبارزه شدیدی را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران در طول آینده با نبرد با توسعه دهندگان مبارزه کردند
[ترجمه گوگل]محافظه کاران در طول آینده با نبرد با توسعه دهندگان مبارزه کردند
5. The demonstration escalated into a pitched battle with the police.
[ترجمه ترگمان]تظاهرات به یک درگیری مسلحانه با پلیس افزایش یافت
[ترجمه گوگل]تظاهرات به یک نبرد سخت با پلیس افزوده شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات به یک نبرد سخت با پلیس افزوده شد
6. Police fought a pitched battle against demonstrators.
[ترجمه ترگمان]پلیس با یک مبارزه شدید علیه تظاهر کنندگان مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]پلیس در برابر تظاهرکنندگان نبرد سختی انجام داد
[ترجمه گوگل]پلیس در برابر تظاهرکنندگان نبرد سختی انجام داد
7. There was a pitched battle here a few hours ago, but soldiers are nowhere in sight now.
[ترجمه ترگمان]چند ساعت پیش یک جنگ برپا شده بود، اما حالا سربازها در دیدرس نیستند
[ترجمه گوگل]چند ساعت پیش یک نبرد سخت در این منطقه وجود داشت، اما سربازان در حال حاضر هیچ جایی ندارند
[ترجمه گوگل]چند ساعت پیش یک نبرد سخت در این منطقه وجود داشت، اما سربازان در حال حاضر هیچ جایی ندارند
8. There followed a pitched battle at a bridge across the Dnestr river leading into the town.
[ترجمه ترگمان]یک نبرد شدید در یک پل در کنار رودخانه Dnestr که به شهر منتهی می شد، به راه افتاد
[ترجمه گوگل]یک نبرد سخت در یک پل در سراسر رودخانه دونتسک که منجر به شهر شد، پیگیری شد
[ترجمه گوگل]یک نبرد سخت در یک پل در سراسر رودخانه دونتسک که منجر به شهر شد، پیگیری شد
9. But if it came to a pitched battle, the phalanx of heavily armed, well-mounted knights was a very formidable weapon.
[ترجمه ترگمان]اما اگر جنگ برپا می شد، دسته دسته از شهسواران بسیار قوی بودند
[ترجمه گوگل]اما اگر آن را به یک نزاع نزاع برساند، فالانکس از شوالیه ها به شدت مسلح، به خوبی نصب شد سلاح بسیار بزرگی بود
[ترجمه گوگل]اما اگر آن را به یک نزاع نزاع برساند، فالانکس از شوالیه ها به شدت مسلح، به خوبی نصب شد سلاح بسیار بزرگی بود
10. All three companies are in a pitched battle over who invented the technology.
[ترجمه ترگمان]هر سه شرکت در یک نبرد محکم بر سر این که چه کسی تکنولوژی را اختراع کرده است قرار دارند
[ترجمه گوگل]همه این سه شرکت در نبردی جدی در مورد تکنولوژی اختراع شده اند
[ترجمه گوگل]همه این سه شرکت در نبردی جدی در مورد تکنولوژی اختراع شده اند
11. Our country is engaged in a pitched battle in a fiercely competitive commercial world.
[ترجمه ترگمان]کشور ما درگیر مبارزه ای سخت در جهان تجاری با شدت رقابتی است
[ترجمه گوگل]کشور ما در یک نبرد سخت در دنیای تجاری رقابتی شدید قرار دارد
[ترجمه گوگل]کشور ما در یک نبرد سخت در دنیای تجاری رقابتی شدید قرار دارد
12. The month before, the Metropolitans had fought a pitched battle with their rivals for control of City Hall.
[ترجمه ترگمان]یک ماه پیش، metropolitans با رقیب خود برای کنترل تالار شهر مبارزه کرده بود
[ترجمه گوگل]ماه پیش Metropolitans با یک رقیب ناپدید شده با رقیب خود برای کنترل تالار شهر جنگیدند
[ترجمه گوگل]ماه پیش Metropolitans با یک رقیب ناپدید شده با رقیب خود برای کنترل تالار شهر جنگیدند
13. The scene was all set for a pitched battle.
[ترجمه ترگمان]همه صحنه برای یک جنگ برپا شده بود
[ترجمه گوگل]این صحنه تمام شد برای نبرد سخت
[ترجمه گوگل]این صحنه تمام شد برای نبرد سخت
14. Thirty students were injured in a pitched battle with police.
[ترجمه ترگمان]سی دانشجو در یک درگیری با پلیس زخمی شدند
[ترجمه گوگل]سیصد دانش آموز در یک نبرد سخت با پلیس زخمی شدند
[ترجمه گوگل]سیصد دانش آموز در یک نبرد سخت با پلیس زخمی شدند
15. I had expected rage, flying pupusas, a pitched battle.
[ترجمه ترگمان]من انتظار داشتم خشم، پرواز، پرواز، یک نبرد شدید
[ترجمه گوگل]من انتظار داشتم که خشمگین باشد، نابود شدم
[ترجمه گوگل]من انتظار داشتم که خشمگین باشد، نابود شدم
پیشنهاد کاربران
جنگ بزرگ یا جنگی که سر یه ساعتی در یه مکانی با هماهنگی طرفین انجام میشود، . اسم یه برنامه سرگرم کننده تلویزیونی با این نام و در این باب نیز وجود دارد.
جنگ یا نبردی شدیدی که در زمان و مکان از قبل تعیین شده ای صورت می گیرد.
A fierce battle in a predetermined time and place
دعوای شدید بین تعداد زیادی از مردم
A violent fought between a large number of people who are locked in close combat
He remembered the pitched battled outside the station
A fierce battle in a predetermined time and place
دعوای شدید بین تعداد زیادی از مردم
A violent fought between a large number of people who are locked in close combat
He remembered the pitched battled outside the station
زند رزم
کلمات دیگر: