کلمه جو
صفحه اصلی

wateriness


آبکی بودن، آب آلودی، آبداری، پر آبی

انگلیسی به فارسی

آبکی بودن، آب آلودی، آبداری، پر آبی


آبکی بودن


انگلیسی به انگلیسی

• property of resembling water

جملات نمونه

1. Not only because of the aridity and wateriness .
[ترجمه ترگمان]نه تنها به خاطر the و wateriness
[ترجمه گوگل]نه تنها به دلیل خشکسالی و آبریزش

2. The baseball game was canceled because of the wateriness of the outfield.
[ترجمه ترگمان]بازی بیسبال به دلیل the of لغو شد
[ترجمه گوگل]بازی بیس بال به علت آبریختی خارج از زمین لغو شد

3. Clomiphene can reduce the quantity and wateriness of cervical mucus, making it a barrier for sperm.
[ترجمه ترگمان]Clomiphene می تواند مقدار و wateriness مخاط گردن رحم را کاهش دهد و آن را به یک مانع برای اسپرم تبدیل کند
[ترجمه گوگل]Clomiphene می تواند مقدار و آبریزش مخاط مخاطی را کاهش دهد و مانع اسپرم شود

4. It is wateriness and enjoyment, health and peace, serenity and quiet.
[ترجمه ترگمان]عشق و لذت، سلامت و آرامش و آرامش و آرامش است
[ترجمه گوگل]این آبادی و لذت، سلامتی و صلح، آرامش و آرامش است

5. However, it should be wateriness after passion, then resurge with passion, and have wateriness again .
[ترجمه ترگمان]با این حال، باید بعد از شور و هیجان، پس از شور و هیجان، و سپس با شور و شوق، و دوباره تکرار شود
[ترجمه گوگل]با این حال، پس از اشتیاق، باید آبکی باشد، سپس با شور و شوق، دوباره آبرسانی شود

6. Wateriness is true, that's right. However, it should be wateriness after passion, then resurge with passion, and have wateriness again.
[ترجمه ترگمان]حق با شماست، درست است با این حال، باید بعد از شور و هیجان، پس از شور و هیجان، و سپس با شور و شوق، و دوباره تکرار شود
[ترجمه گوگل]آبکی درست است، درست است با این حال، پس از اشتیاق، باید آبکی باشد، سپس با شور و شوق، دوباره آبرسانی شود

7. During the 6 w to 8 w, the model rats appeared in lethargy with narrowed eyes, accidie, loss of hair, increased drinking volume, dejecta desiccation, sweatiness and wateriness at tail.
[ترجمه ترگمان]در طول ۶ تا ۸ w، موش های مدل در رخوت با چشم های تنگ شده، accidie، از دست دادن مو، افزایش حجم مشروب، dejecta desiccation، sweatiness و wateriness در دم ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]در طول 6 تا 8 وات، موش های مدل به نظر می آیند با چشمان تنگ، وسوسه، از دست دادن مو، افزایش میزان نوشیدن، خشک شدن دایکتا، عرق گیری و آبریزش در دم

8. No one enjoys the burning of his soup or the wateriness of his potatoes.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از سوزاندن سوپ یا the سیب زمینی لذت نمی برد
[ترجمه گوگل]هیچ کس سوزش سوپ و آبوهوای سیب زمینی اش را نداشته باشد

9. The novel written by her is more telling story than artistic, and newness in wateriness.
[ترجمه ترگمان]رمانی که به وسیله او نوشته شده، داستان telling از آثار هنری و تازگی در wateriness است
[ترجمه گوگل]رمان نوشته شده توسط او داستان سخاوتمندانه تر از هنرمند و نوآوری در آبادی است


کلمات دیگر: