غیر قابل استفاده شدن کشتی وغیره در اثر چکه ونفوذ اب، از اب خیس شدن
waterlog
غیر قابل استفاده شدن کشتی وغیره در اثر چکه ونفوذ اب، از اب خیس شدن
انگلیسی به فارسی
غیر قابل استفاده شدن (کشتی وغیره) در اثر چکه ونفوذ اب، از آب خیس شدن
آبجو، از اب خیس شدن
انگلیسی به انگلیسی
• fill with water, soak with water; be soaked with water; be filled with water
جملات نمونه
1. Heavy rain meant the pitch was waterlogged.
[ترجمه ترگمان]باران سنگین به معنای آب شدن آب بود
[ترجمه گوگل]باران سنگین به این معنی بود که زمین خشک شده بود
[ترجمه گوگل]باران سنگین به این معنی بود که زمین خشک شده بود
2. The match is off because of a waterlogged pitch.
[ترجمه ترگمان]این مسابقه به دلیل زیر آب از آب در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل یک زمین لرزه افتاده است
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل یک زمین لرزه افتاده است
3. They couldn't play because the pitch was waterlogged.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستند بازی کنند چون زمین از آب پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]آنها نمیتوانستند بازی کنند چرا که زمین غرق شد
[ترجمه گوگل]آنها نمیتوانستند بازی کنند چرا که زمین غرق شد
4. The race was cancelled due to waterlogging.
[ترجمه ترگمان]این مسابقه به دلیل to لغو شد
[ترجمه گوگل]مسابقه به علت غوطه ور شدن لغو شد
[ترجمه گوگل]مسابقه به علت غوطه ور شدن لغو شد
5. It must not be waterlogged, but when improved with garden compost or manure it is ideal.
[ترجمه ترگمان]باید آب از آب در بیاید، اما وقتی با کمپوست کردن علف های هرز و کود شیمیایی بهبود پیدا کرد، ایده آل است
[ترجمه گوگل]این نباید غرق شود، اما هنگامی که کمپوست باغ و کود را بهبود می بخشد، ایده آل است
[ترجمه گوگل]این نباید غرق شود، اما هنگامی که کمپوست باغ و کود را بهبود می بخشد، ایده آل است
6. It was associated with large waterlogged pits which contained leather offcuts, dung and other organic residues.
[ترجمه ترگمان]آن مرتبط با حفره های آب شده بزرگی بود که حاوی offcuts چرمی، کود و دیگر باقی مانده ارگانیک بودند
[ترجمه گوگل]این با چاله های بزرگ ریخته شده همراه بود که حاوی چربی ها، کپور و سایر بقایای آلی بود
[ترجمه گوگل]این با چاله های بزرگ ریخته شده همراه بود که حاوی چربی ها، کپور و سایر بقایای آلی بود
7. Occasionally, waterlogged conditions can occur inside burial mounds-a temperate-climate version of the Siberian phenomenon.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، شرایط آب از آب ممکن است در تپه های مدفون رخ دهد - یک نسخه از آب و هوای معتدل از پدیده سیبری
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شرایط آب و هوایی ممکن است در داخل کوهنوردان رخ دهد - یک نسخه آب و هوایی معتدل پدیده سیبری
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شرایط آب و هوایی ممکن است در داخل کوهنوردان رخ دهد - یک نسخه آب و هوایی معتدل پدیده سیبری
8. Sweet pepper neither endures drought nor waterlog, not too much water need as well.
[ترجمه ترگمان]فلفل شیرین نه خشکسالی را تحمل می کند و نه waterlog، بلکه نیاز به آب نیز دارد
[ترجمه گوگل]فلفل شیرین نه خشکسالی را خنثی می کند و نه آبله، و نه بیش از حد نیاز به آب دارد
[ترجمه گوگل]فلفل شیرین نه خشکسالی را خنثی می کند و نه آبله، و نه بیش از حد نیاز به آب دارد
9. This paper analyzes the waterlog causes of the southern Anhui foothill area by synthesis and gives some prevention measures.
[ترجمه ترگمان]این مقاله موجب تجزیه و تحلیل علل waterlog مناطق کوهستانی Anhui به واسطه سنتز و انجام برخی اقدامات پیشگیرانه می شود
[ترجمه گوگل]در این مقاله، با توجه به سنتز علل آبلگ در منطقه جنوب غربی آنهویی، به بررسی برخی از اقدامات پیشگیرانه می پردازیم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، با توجه به سنتز علل آبلگ در منطقه جنوب غربی آنهویی، به بررسی برخی از اقدامات پیشگیرانه می پردازیم
10. This paper has studied basic characters of agricultural waterlog in Jianghan plain, and restricted influence to agriculture with waterlog.
[ترجمه ترگمان]این مقاله ویژگی های اصلی of کشاورزی در دشت Jianghan و نفوذ محدود به کشاورزی با waterlog را مورد مطالعه قرار داده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ویژگی های بنیادی آبخورهای کشاورزی در دشت جیانگاهان مورد مطالعه قرار گرفته و تاثیر معکوس بر کشاورزی با آبجل محدود شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ویژگی های بنیادی آبخورهای کشاورزی در دشت جیانگاهان مورد مطالعه قرار گرفته و تاثیر معکوس بر کشاورزی با آبجل محدود شده است
11. Almost every year, there are floods or waterlog in our country, and the PLA often fights the disasters.
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر ساله، سیل یا سیل در کشور ما وجود دارد و PLA اغلب با فجایع می جنگد
[ترجمه گوگل]تقریبا هر ساله در کشور ما سیل یا آبلال وجود دارد و PLA اغلب در برابر بلایای طبیعی مبارزه می کند
[ترجمه گوگل]تقریبا هر ساله در کشور ما سیل یا آبلال وجود دارد و PLA اغلب در برابر بلایای طبیعی مبارزه می کند
12. The match had to be abandoned because the pitch was waterlogged.
[ترجمه ترگمان]مسابقه باید رها شود چرا که زمین زیر آب رفته است
[ترجمه گوگل]این مسابقه باید بلافاصله پس از آنکه زمین در آب غرق شد، رها شود
[ترجمه گوگل]این مسابقه باید بلافاصله پس از آنکه زمین در آب غرق شد، رها شود
13. Engineers were to begin Monday an attempt to dry out the waterlogged San Pedro mountain by drilling two 300-foot-deep wells.
[ترجمه ترگمان]مهندسان از دوشنبه شروع به تلاش برای خشک کردن کوه سن پدرو با حفر دو چاه عمیق ۳۰۰ فوتی کردند
[ترجمه گوگل]مهندسان شروع به دوشنبه برای تلاش برای خشک کردن کوه غرق شده سان پدرو با حفاری دو چاه عمیق 300 فوت کردند
[ترجمه گوگل]مهندسان شروع به دوشنبه برای تلاش برای خشک کردن کوه غرق شده سان پدرو با حفاری دو چاه عمیق 300 فوت کردند
14. They are somewhat fussy about soil, preferring an acidic, sunny site that is not waterlogged.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حدی در مورد خاک وسواس دارند و یک مکان اسیدی و آفتابی را ترجیح می دهند که آب از آب در آب نشده است
[ترجمه گوگل]آنها در مورد خاک بسیار شگفت انگیز هستند، ترجیح می دهند یک سایت اسیدی، آفتابی که غرق نشده است
[ترجمه گوگل]آنها در مورد خاک بسیار شگفت انگیز هستند، ترجیح می دهند یک سایت اسیدی، آفتابی که غرق نشده است
15. I spend three bucks a week on Trojans because the pill makes you waterlogged and puffy.
[ترجمه ترگمان]من هفته ای سه دلار خرج می کنم چون قرص تو رو خیس کرده و پف میکنه
[ترجمه گوگل]من سه دلار در هفته بر روی تروجان ها می گذارم چون قرص شما را غرق و پف کرده است
[ترجمه گوگل]من سه دلار در هفته بر روی تروجان ها می گذارم چون قرص شما را غرق و پف کرده است
کلمات دیگر: