کلمه جو
صفحه اصلی

underfeed


کمتر از نیاز خوراک دادن، گرسنگی دادن، کم خوراک دادن، (از خوراک کسی) کم گذاشتن، غذای غیر کافی خوردن یا دادن

انگلیسی به فارسی

غذای غیر کافی خوردن یا دادن


از دست دادن، غذای غیر کافی خوردن یا دادن


انگلیسی به انگلیسی

• supply with too little food; supply with fuel from the underside

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underfeeds, underfeeding, underfed
(1) تعریف: to feed too little or too seldom.

(2) تعریف: to stoke (a fire) from below.


کلمات دیگر: