1. However, he is not so undiplomatic as to resist the horrendous hospitality of overindulgent underdeveloped countries.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او چندان undiplomatic نیست که در برابر مهمان نوازی وحشتناک کشورهای توسعه نیافته، مقاومت کند
[ترجمه گوگل]با این حال، او برای دفاع از مهمان نوازی وحشتناک کشورهای کم درآمد بیش از حد دلسوزانه، به طور غیرمعمول نیست
2. These are words—intemperate, undiplomatic, and very likely counterproductive—that you cannot imagine being uttered by her predecessor Henry Kissinger.
[ترجمه ترگمان]این ها عبارت بودند از intemperate، undiplomatic، و بسیار محتمل، که شما نمی توانید تصور کنید که هنری کیسینجر پس از او این حرف را می زند
[ترجمه گوگل]اینها کلمات بدون ضخامت، بی نظمی و احتمالا غیرمستقیم هستند - شما نمی توانید تصور کنید که توسط سابق هنری کیسینجر سخن می گوید
3. The United Nations negotiators may sometimes have shown undiplomatic impatience. But they kept the disillusioning talks in being and they made important concessions.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کنندگان سازمان ملل ممکن است برخی اوقات impatience غیر دیپلماتیک را نشان دهند اما آن ها مذاکرات disillusioning در این زمینه را ادامه دادند و آن ها امتیازاتی مهم به دست آوردند
[ترجمه گوگل]مذاکره کنندگان سازمان ملل متحد گاهی اوقات می توانند بی قراری های غیرقانونی نشان دهند اما آنها مذاکرات خلع سلاح را در زمان خود نگه داشتند و امتیازات مهمی گرفتند
4. The relations between London and Reykjavik are almost as frosty now as they were then, with the prime minister using the most undiplomatic of language and threatening to sue the government of Iceland.
[ترجمه ترگمان]روابط بین لندن و ریکیاویک تقریبا به همان اندازه یخ بندان است که پس از آن نخست وزیر با استفاده از most زبان و تهدید به شکایت از دولت ایسلند، با نخست وزیر مواجه شد
[ترجمه گوگل]روابط بین لندن و ریکیاویک در حال حاضر تقریبا همانند یخ زده است، در حالی که نخست وزیر با استفاده از زبان بی ادب ترین و تهدید به شکایت از دولت ایسلند
5. Wah (Andy Lau) is an unkempt, uneducated and undiplomatic guy who is doomed to be a loser of love.
[ترجمه ترگمان]واه (اندی Lau)فردی آشفته، بی سواد و غیرسیاسی است که محکوم به بازنده شدن است
[ترجمه گوگل]وه (اندی لاو) یک مرد بی نظیر، بی تحصیل و غیرمتخصص است که محکوم به شکستگی عشق است
6. US unease with the way the episode is playing with victims' families was highlighted last night when the White House condemned the scenes at Tripoli airport in unusually undiplomatic language.
[ترجمه ترگمان]شب گذشته هنگامی که کاخ سفید صحنه هایی را در فرودگاه طرابلس به زبان غیر عادی دیپلماتیک محکوم کرد، نگرانی ایالات متحده از نحوه بازی این قسمت با خانواده های قربانیان مشخص شد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده نگرانی در مورد این که این قسمت با خانواده های قربانیان بازی می کند، در شب گذشته، زمانی که کاخ سفید صحنه هایی در فرودگاه طرابلس را در زبان غیرمسلح غیرقانونی محکوم کرد، برجسته شد
7. Mr Ban was asked what he thought of such undiplomatic sideswipes at the Bush administration.
[ترجمه ترگمان]از آقای بان پرسیده شد که او در مورد چنین sideswipes دیپلماتیک در دولت بوش چه فکر می کند
[ترجمه گوگل]آقای بانگ از او پرسیدند که او از چنبره های غیرمعمول در دولت بوش فکر می کند
8. During the concluding remarks, as each speaker praised the next, only the chief U. S. official on the scene drew an undiplomatic response.
[ترجمه ترگمان]در طی سخنان پایانی، همانطور که هر گوینده داستان بعدی را تحسین می کرد، تنها رئیس یو اس مقامات رسمی در صحنه واکنش undiplomatic را به خود جلب کردند
[ترجمه گوگل]در طول سخنان آخر، همانطور که هر سخنران بعد از آن ستایش کرد، تنها مقام اصلی U S در صحنه یک پاسخ ناامید کننده را جلب کرد
9. The White House condemned the scenes at Tripoli airport in unusually undiplomatic language.
[ترجمه ترگمان]کاخ سفید صحنه هایی را در فرودگاه طرابلس به زبان غیر عادی و غیر دیپلماتیک محکوم کرد
[ترجمه گوگل]کاخ سفید صحنه هایی در فرودگاه طرابلس را در زبان غیرمعمول غیرقانونی محکوم کرد