کلمه جو
صفحه اصلی

underwent


زمان گذشته ی فعل: undergo

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Undergo


تحت تاثیر قرار گرفت، تحمل کردن، دستخوش شدن، متحمل چیزی شدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense of undergo.

• underwent is the past tense of undergo.

Past Participle: undergone


جملات نمونه

1. he underwent an open-heart surgery
او مورد عمل جراحی قلب قرار گرفت.

2. The ship successfully underwent sea trials in coastal waters.
[ترجمه ترگمان]این کشتی با موفقیت در آب های ساحلی تحت آزمایش ها دریایی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این کشتی به طور موفقیتآمیزی تحت آزمایشات دریایی در آبهای ساحلی قرار گرفت

3. I underwent aversion therapy for my addiction to smoking.
[ترجمه ترگمان]من درمان اعتیاد رو برای اعتیاد به سیگار رو تحمل کردم
[ترجمه گوگل]من برای درمان اعتیاد به سیگار کشیدن، تحت تاثیر قرار گرفتم

4. He underwent a three-hour heart operation.
[ترجمه ترگمان]اون عمل سه ساعت قلب رو تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی قلب سه ساعته قرار گرفت

5. She underwent an operation on a tumour in her left lung last year.
[ترجمه ترگمان]او در سال گذشته تحت یک تومور در شش سمت چپ او تحت عمل جراحی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او سال گذشته عملیاتی بر روی یک تومور در ریه چپ او انجام داد

6. They underwent courses in radio communication, demolition, and sabotage.
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت دوره های ارتباطی رادیویی، تخریب و خرابکاری قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در دوره های ارتباطات رادیویی، تخریب و خرابکاری شرکت کردند

7. He underwent a lot of hardships in his childhood.
[ترجمه ترگمان]او در دوران کودکی بسیاری از سختی ها را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او در دوران کودکی بسیاری از سختیها را متحمل شد

8. The company underwent restructuring and 1500 workers lost their jobs.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تحت بازسازی قرار گرفت و ۱۵۰۰ کارگر شغل خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]این شرکت تحت بازسازی قرار گرفت و 1500 کارگر مشاغل خود را از دست دادند

9. The company underwent a massive upheaval after the takeover.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پس از این تصاحب متحمل یک تحول عظیم شد
[ترجمه گوگل]این شرکت پس از فروپاشی تحول عظیم ایفا کرد

10. Only 12 weeks ago he underwent major heart transplant surgery.
[ترجمه ترگمان]فقط ۱۲ هفته پیش اون عمل قلب پیوند قلب رو انجام داد
[ترجمه گوگل]تنها 12 هفته قبل او تحت عمل جراحی پیوند قلب قرار گرفت

11. The company underwent a rebirth five years ago and is now a market leader.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پنج سال پیش از نو متولد شد و اکنون یک رهبر بازار است
[ترجمه گوگل]این شرکت پنج سال پیش دوباره تولد یافت و اکنون یک رهبر بازار است

12. She underwent a series of blood tests.
[ترجمه ترگمان]اون یه سری آزمایش خون رو تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او یک سری آزمایش خون انجام داد

13. She underwent a minor operation on her elbow in the summer.
[ترجمه ترگمان]او در تابستان یک عمل کوچک روی آرنجش را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]او در تابستان عملیات جزئی خود را روی آرنج انجام داد

14. He underwent surgery to remove a blood clot.
[ترجمه ترگمان]اون عمل جراحی رو انجام داده که لخته خونی رو برداره
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی برای برداشتن لخته خون قرار گرفت

15. He underwent open - heart surgery.
[ترجمه ترگمان]اون عمل قلب رو باز کرد
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی باز بود

پیشنهاد کاربران

متحملِ چیزی شده، تحتِ، دستخوشِ ( چیزی ) شده

دستخوش

دستخوش، دچار، دست اویز


کلمات دیگر: