(به ویژه گوشت) نیم خام، نیم پز، کم پخته
underdone
(به ویژه گوشت) نیم خام، نیم پز، کم پخته
انگلیسی به فارسی
کم پخته
زیر پا گذاشتن، از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن، نیم پز کردن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: inadequately cooked, as meat.
• متضاد: done
• متضاد: done
• half-cooked, not cooked enough; not completely done
if food is underdone, it has been cooked for less time than usual.
if food is underdone, it has been cooked for less time than usual.
جملات نمونه
1. the meat is underdone
گوشت (هنوز) خوب پخته نشده است
2. These potatoes are underdone - I'll put them back in the oven.
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها are - برشون میگردونم تو فر -
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها زیر پا گذاشته شده اند - من آنها را در فر قرار می دهم
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها زیر پا گذاشته شده اند - من آنها را در فر قرار می دهم
3. The pastry crust was always underdone.
[ترجمه ترگمان]شیرینی شکلاتی همیشه underdone بود
[ترجمه گوگل]پوسته خمیر همیشه ناقص بود
[ترجمه گوگل]پوسته خمیر همیشه ناقص بود
4. The beef was underdone and quite uneatable.
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو وحشی و quite بود
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نابود شد و کاملا ناپدید شد
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نابود شد و کاملا ناپدید شد
5. The second batch of bread came out underdone.
[ترجمه ترگمان]دومین نوع نان از underdone بیرون آمد
[ترجمه گوگل]دسته دوم نان بیرون آمد
[ترجمه گوگل]دسته دوم نان بیرون آمد
6. So he bought ten gritty, underdone fried rolls stuffed with thick cabbage leaves.
[ترجمه ترگمان]این بود که ده دانه شنی خرید و چند تکه از برگه ای درشت کلم را که پر از برگه ای کلم بود، خرید
[ترجمه گوگل]بنابراین او ده گرامی خریداری کرد، رول های سرخ شده با برگ های ضخیم کلم خریداری کردند
[ترجمه گوگل]بنابراین او ده گرامی خریداری کرد، رول های سرخ شده با برگ های ضخیم کلم خریداری کردند
7. People from England like eating underdone beefsteak with confiture.
[ترجمه ترگمان]افرادی از انگلیس مثل خوردن beefsteak underdone با confiture
[ترجمه گوگل]مردم انگلستان مانند خوردن گوشت گاو با گوشت گاو و شیرینی پزی
[ترجمه گوگل]مردم انگلستان مانند خوردن گوشت گاو با گوشت گاو و شیرینی پزی
8. A: Do you want the eggs overcooked or underdone?
[ترجمه ترگمان]الف: آیا شما تخم مرغ پخته و بزرگ و بزرگ می خواهید؟
[ترجمه گوگل]A آیا میخواهید تخم مرغها را نیش بزنید یا نابود کنید؟
[ترجمه گوگل]A آیا میخواهید تخم مرغها را نیش بزنید یا نابود کنید؟
9. She served us underdone bacon and burnt biscuits.
[ترجمه ترگمان]او برای ما گوشت خوک و نان سوخته می داد
[ترجمه گوگل]او به ما بیکن و بیسکویت سوخته خدمت کرده است
[ترجمه گوگل]او به ما بیکن و بیسکویت سوخته خدمت کرده است
10. The rice is partly underdone.
[ترجمه ترگمان] برنج تا حدودی underdone
[ترجمه گوگل]برنج تا حدودی نازل شده است
[ترجمه گوگل]برنج تا حدودی نازل شده است
11. The beefsteak is underdone!
[ترجمه ترگمان]! گوشت گاو - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نر است
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نر است
12. I like my beef underdone.
[ترجمه ترگمان] من گوشت گاو underdone رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]من گوشت گاو را زیر پا گذاشتم
[ترجمه گوگل]من گوشت گاو را زیر پا گذاشتم
13. Some people like beef underdone.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم مثل گاو underdone هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم مانند گوشت گاو نابود می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم مانند گوشت گاو نابود می شوند
14. If you were to eat one right away, it would be doughy and underdone.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود یکی از آن ها را بخوری، خیلی بد و خمیر می شد
[ترجمه گوگل]اگر شما مجبور به خوردن یک فورا باشید، می توان آن را خام و ناپاک کرد
[ترجمه گوگل]اگر شما مجبور به خوردن یک فورا باشید، می توان آن را خام و ناپاک کرد
کلمات دیگر: