کلمه جو
صفحه اصلی

hard boiled


(تخم مرغ) سفت پز (در آب جوش)، آب پز (و کاملا سفت)، سخت جوشیده، درمورد تخم مره زیاد سفت شده، سفت، سفت پز، پرتعصب، سرسخت وخشن سفت

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of an egg, boiled in the shell until firm all the way through. (Cf. soft-boiled.)
متضاد: soft-boiled

- There are slices of hard-boiled egg in the salad.
[ترجمه ترگمان] تکه های تخم مرغ آب پز شده در سالاد وجود دارد
[ترجمه گوگل] برش های تخم مرغ پخته شده در سالاد وجود دارد

(2) تعریف: (informal) not swayed by sentiment; realistic.
متضاد: sentimental, soft-boiled

- He was a hard-boiled detective and his client's sad story didn't move him in the least.
[ترجمه ترگمان] او یک کارآگاه سفت و آب پز بود و داستان غم انگیز موکلش او را به هیچ وجه تکان نداد
[ترجمه گوگل] او یک کارآگاه سخت پخته شده بود و داستان غم انگیز او مشتری او را در حداقل حرکت نمی کند

• made hard through boiling in water (of eggs); rough, tough (slang); hardened by experience; practical
a hard-boiled egg has been boiled in its shell until the yolk and the white are hard.

پیشنهاد کاربران

زبردست . . . . ماهر


کلمات دیگر: