کوفکی، کوفکدار، خوشه ای، خوشکی، خوشکدار، کلاله ای، کراسه ای، کلافه مانند (fasciculated و fascicular هم می گویند)
fasciculate
کوفکی، کوفکدار، خوشه ای، خوشکی، خوشکدار، کلاله ای، کراسه ای، کلافه مانند (fasciculated و fascicular هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
کوفکی، کوفکدار، خوشهای، خوشکی، خوشکدار، کلالهای، کراسهای، کلافهمانند (fasciculated و fascicular هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: fasciculated (adj.), fasciculation (n.)
مشتقات: fasciculated (adj.), fasciculation (n.)
• : تعریف: arranged in small bundles or clusters.
• packaged, bound, bundled
کلمات دیگر: