کلمه جو
صفحه اصلی

fauvism


(سبک نقاشی کسانی همچون ماتیس و دران و ولامینک در آغاز قرن بیستم که ویژگی آن تحریف و کجواج کردن شکل ها و به کار بردن رنگ های تند بود) فاویسم

انگلیسی به فارسی

(سبک نقاشی کسانی همچون ماتیس و دران و ولامینک در آغاز قرن بیستم که ویژگی آن تحریف و کج‌وواج کردن شکل‌ها و به‌کار بردن رنگ‌های تند بود) فاویسم


fauvism


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: fauve (n.), fauvist (n.)
• : تعریف: (sometimes cap.) in early twentieth-century painting, an expressionistic development, esp. French, involving the juxtaposition of different bold colors and sometimes the distortion of form.

• 20th-century artistic movement characterized by the use of vivid colors and sharp contrasts

جملات نمونه

1. Fauvism:an early 20th-century movement in painting begun by a group of French artists and marked by the use of bold, often distorted forms and vivid colors.
[ترجمه ترگمان]Fauvism: حرکت اوایل قرن بیستم در نقاشی توسط گروهی از هنرمندان فرانسوی آغاز شد و با استفاده از اشکال برجسته، اغلب تحریف شده و رنگ های روشن مشخص شد
[ترجمه گوگل]فویزم: جنبش قرن بیستم در نقاشی که توسط یک گروه از هنرمندان فرانسوی آغاز شده بود و با استفاده از اشکال جسورانه و اغلب تحریف شده و رنگ های زنده مشخص شده است

2. Led by Matisse fauvism western modern art genre, again by contemporary Chinese artists of widespread concern.
[ترجمه ترگمان]به رهبری Matisse fauvism، سبک مدرن هنر مدرن، بار دیگر توسط هنرمندان چینی معاصر مورد توجه گسترده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]به رهبری ماتیس فوزویسم سبک و سبک هنر مدرن غرب، توسط هنرمندان معاصر چینی از نگرانی گسترده است

3. Fauvism went one step further in using simplified designs in combination with an "orgy of pure colors" as it was characterized by their critics.
[ترجمه ترگمان]Fauvism با استفاده از طرح های ساده شده در ترکیب با یک \"orgy رنگ های خالص\" که توسط منتقدان آن ها مشخص شد، گام برداشت
[ترجمه گوگل]فوئیزیم در استفاده از طرحهای ساده با ترکیبی از 'ارگ رنگ های خالص' به عنوان یک گام به جلو حرکت کرد، همانطور که توسط منتقدانش مشخص شد

4. Fauvism can also be seen as a mode of Expressionism .
[ترجمه ترگمان]Fauvism نیز می تواند به عنوان نوعی تجلی گرایی تلقی شود
[ترجمه گوگل]فویزیسم همچنین می تواند به عنوان شیوه بیانگرایی شناخته شود

5. Figurative art has evolved through Impressionism and Fauvism to arrive to at what we call Abstract art.
[ترجمه ترگمان]هنر Figurative از طریق Impressionism و Fauvism برای رسیدن به چیزی که ما آن را هنر انتزاعی می نامیم، تکامل یافته است
[ترجمه گوگل]هنر تصویری از طریق امپرسیونیسم و فوزیسیسم تکامل یافته است تا بتواند به چیزی که ما آن را هنر چینی می نامیم، رسیده باشیم

6. As an important genre of modern art, Fauvism excels all the former schools in exploring colors. It has achieved colors'liberation and has being impacted on the various modern schools.
[ترجمه ترگمان]Fauvism به عنوان یک ژانر مهم از هنر مدرن، از همه مدارس پیشین در کاوش رنگ ها استفاده می کند این کشور به آزادی رنگ ها دست یافته است و تحت تاثیر مکاتب مختلف مدرن قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]فوویسم به عنوان یک سبک مهم هنر مدرن، همه مدارس سابق را در جستجوی رنگها از بین می برد این موجب شده است که رنگ ها را از بین ببرد و بر مدرسه های مختلف مدرن تاثیر گذاشته است

7. Fauvism painters used the similar method and devoted themselves to all the forms of arts.
[ترجمه ترگمان]نقاشان Fauvism از روش مشابهی استفاده کردند و خود را وقف همه اشکال هنر کردند
[ترجمه گوگل]نقاشان فوویسم روش مشابهی را استفاده کردند و خود را به همه اشکال هنر اختصاص دادند

8. From Cubism, Fauvism to Surrealism and Abstractionism, their art concept and pattern all have been embodied in fashion design.
[ترجمه ترگمان]از Cubism، Fauvism تا Surrealism و Abstractionism، مفهوم و الگوی هنر آن ها همگی در طراحی مد نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]از کوبیسم، فوزیوم به سورئالیسم و انتزاع، مفهوم و الگوی هنری آنها در طراحی مد طراحی شده است

9. As a representative of Fauvism Howard players and athletic ability in the force also has the advantage of the ruling class, which is why we have better pet name him "Superman" reasons.
[ترجمه ترگمان]به عنوان نماینده of Howard بازیکنان و توانایی ورزشی در این نیرو نیز از مزیت طبقه حاکم برخوردار است، به همین دلیل است که ما به دلایل \"سوپرمن\" او را \"سوپرمن\" می نامیم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نماینده از بازیکنان فویزیم هوارد و توانایی های ورزشی در نیرو نیز دارای مزیت طبقه حاکم است، به همین دلیل است که ما نام حیوان خانگی او را به دلایل «سوپرمن» نامگذاری می کنیم

10. Western modernist paintings refer to the several western painting genres from end of nineteen century to twenty century, which include impressionist school of fine art, fauvism, cubism and so on.
[ترجمه ترگمان]تابلوهای نقاشی مدرن غربی به چندین ژانر نقاشی غربی از اواخر قرن نوزدهم تا بیست و یکم اشاره می کنند که شامل مدرسه عالی هنرهای زیبا، fauvism، cubism و غیره می باشد
[ترجمه گوگل]نقاشی های مدرنیستی غربی از چندین ژانر نقاشی غربی از پایان قرن نوزدهم تا قرن بیستم به شمار می روند که شامل مدرسه ای از هنرهای زیبا، فویز، کوبیسم و ​​غیره می باشد

11. "Wulinwaishi" Chen Lang, the actor, "the first handsome costumes, " Huang Haibing in transition, "Wanjiadenghuo" play a very artsy, Fauvism the artist sees their talents wasted.
[ترجمه ترگمان]\"Wulinwaishi\"، \"Chen لانگ\"، بازیگر، \"اولین لباس زیبا\"، \"Huang Haibing\" در گذر از گذار، \"Wanjiadenghuo\" نقش بسیار زیادی بازی می کند و هنرمند می بیند که استعدادهای آن ها هدر رفته است
[ترجمه گوگل]'Wulinwaishi' چن لانگ، بازیگر، 'اولین لباس های خوش تیپ،' هوانگ Haibing در انتقال، 'Wanjiadenghuo' بسیار هنرپیشه، هنر فیزیکی، هنرمند فوویسم می بیند استعداد خود را هدر رفته است

12. Some insist on the direct correlation with the eclectic art movements of the time, Expressionism, Fauvism, and so on.
[ترجمه ترگمان]برخی بر ارتباط مستقیم با جنبش های هنری الکتریکی زمان، تجلی گرایی، Fauvism و غیره تاکید دارند
[ترجمه گوگل]برخی بر ارتباط مستقیمی با جنبشهای هنری اکولتیک از زمان، بیانگرایی، فوزیه و غیره اصرار دارند

13. His works had a far-reaching influence on the subsequent Fauvism and Expressionism.
[ترجمه ترگمان]آثار او تاثیر گسترده ای در تجلی گرایی و تجلی گرایی بعدی داشت
[ترجمه گوگل]آثار او اثر فزاینده ای بر فوویسم و ​​اصطلاح گرایی بعدی داشت

14. He was proficient in both traditional Chinese ink and Western oil painting and experimented with a variety of styles including Fauvism and Cubism.
[ترجمه ترگمان]او در نقاشی های سنتی چینی و چینی مهارت داشت و سبک های گوناگونی از جمله Fauvism و Cubism را تجربه کرد
[ترجمه گوگل]او در چهره های چینی سنتی چینی و نقاشی های نقاشی غربی مهارت داشت و با سبک های مختلف از جمله فویز و کوبیزم آزمایش کرد

پیشنهاد کاربران

fauvism ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: فوویسم
تعریف: مکتب گروهی از نقاشان فرانسوی که در آثار خود دورگیری های زمخت و رنگ های تند و نامتعارف و شکل های ساده‏شده به کار می‏بردند و از سه‏بعدنمایی و سایه‏روشن‏کاری پرهیز می‏کردند


کلمات دیگر: