(عامیانه) نیازمند (به ویژه به پول)، در عسرت، تنگدست
hard up
(عامیانه) نیازمند (به ویژه به پول)، در عسرت، تنگدست
انگلیسی به فارسی
سخت است
انگلیسی به انگلیسی
• if you are hard-up, you have very little money; an informal word.
جملات نمونه
1. They're not really as hard up as they say they are.
[ترجمه مصطفی ملک] انها اینقدری که میگویند هم نیازمند نیستند
[ترجمه پریسااا] انها واقعا ب اندازه ای ک می گویند در مزیغه نیستند
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا به آن اندازه که می گویند سخت نیستند[ترجمه گوگل]آنها به سختی می گویند که آنها هستند
2. I'm a bit hard up at the moment.
[ترجمه مصطفی ملک] در حال حاظر یه مقدار دستم تنگه
[ترجمه ترگمان]من در حال حاضر کمی مشکل دارم[ترجمه گوگل]من در حال حاضر کمی سخت است
3. Her parents were very hard up.
[ترجمه مصطفی ملک] والدین او خیلی نیازمند بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش خیلی سخت بودند[ترجمه گوگل]پدر و مادرش خیلی سخت بودند
4. The newspapers must be hard up for news if they've got to publish stories like that .
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها باید برای شنیدن خبرها به سختی خبر داشته باشند، البته اگر این داستان ها را چاپ کنند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها باید اخبار را سخت کنند اگر آنها مجبور به انتشار داستان هایی از این قبیل باشند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها باید اخبار را سخت کنند اگر آنها مجبور به انتشار داستان هایی از این قبیل باشند
5. The editor of the magazine was hard up for material.
[ترجمه ترگمان]سردبیر مجله برای مصالح سخت بود
[ترجمه گوگل]سردبیر مجله برای مواد سخت بود
[ترجمه گوگل]سردبیر مجله برای مواد سخت بود
6. We're a bit hard up at the moment so we're not thinking in terms of holidays.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ما کمی مشکل داریم، بنابراین ما در شرایط تعطیلات فکر نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر کمی سخت است، بنابراین ما در مورد تعطیلات فکر نمی کنم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر کمی سخت است، بنابراین ما در مورد تعطیلات فکر نمی کنم
7. You'll have to pedal hard up this hill.
[ترجمه ترگمان]باید به این تپه پدال بزنی
[ترجمه گوگل]شما باید این تپه را به سختی پدال کنید
[ترجمه گوگل]شما باید این تپه را به سختی پدال کنید
8. She is always hard up because she doesn't lay out her money wisely.
[ترجمه ترگمان]همیشه به این خاطر که پول او را عاقلانه نکرده است
[ترجمه گوگل]او همیشه سخت است زیرا او عاقلانه پول خود را نمی دهد
[ترجمه گوگل]او همیشه سخت است زیرا او عاقلانه پول خود را نمی دهد
9. The media are obviously hard up for stories.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها به طور بدیهی به دنبال داستان ها هستند
[ترجمه گوگل]رسانه ها برای داستانها واضح است
[ترجمه گوگل]رسانه ها برای داستانها واضح است
10. If you're so hard up for friends, why don't you join a club?
[ترجمه ترگمان]اگر شما برای دوستان خیلی سخت هستید، پس چرا عضو یک کلوب نیستید؟
[ترجمه گوگل]اگر شما برای دوستانتان خیلی دشوار هستید، چرا شما به یک باشگاه ملحق نمی شوید؟
[ترجمه گوگل]اگر شما برای دوستانتان خیلی دشوار هستید، چرا شما به یک باشگاه ملحق نمی شوید؟
11. Guessing correctly that Bobby was hard up, Bacon gave him £5 and told him to get a meal at Wheeler's.
[ترجمه ترگمان]Guessing به درستی می دانست که بابی سخت مشغول کار است، بیکن ۵ پوند به او داد و به او گفت که در (ویلر)غذا بخورد
[ترجمه گوگل]بیکن به درستی حدس می زد که بابی سخت بود، بیکن 5 پوند داد و به او گفت که برای ویلر غذا بخورد
[ترجمه گوگل]بیکن به درستی حدس می زد که بابی سخت بود، بیکن 5 پوند داد و به او گفت که برای ویلر غذا بخورد
12. The media are obviously hard up for stories because they seem interested in what they refer to as our overcrowding problems here.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها به طور بدیهی به دنبال داستان ها هستند چون به نظر می رسد علاقه مند به چیزی هستند که آن ها به آن به عنوان مشکلات ازدحام ما در اینجا اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]رسانه ها برای داستانها واضح است که به نظر می رسد علاقه مند به آنچه که به عنوان مشکلات بیش از حد ما در اینجا اشاره می کنند علاقه مند هستند
[ترجمه گوگل]رسانه ها برای داستانها واضح است که به نظر می رسد علاقه مند به آنچه که به عنوان مشکلات بیش از حد ما در اینجا اشاره می کنند علاقه مند هستند
13. He's hard up for ideas.
[ترجمه ترگمان]اون برای ایده های من سخته
[ترجمه گوگل]او برای ایده ها سخت است
[ترجمه گوگل]او برای ایده ها سخت است
14. Goodman was always hard up and enjoyed the friendship and generosity of friends such as Francis Bacon who would help him out.
[ترجمه ترگمان]گودمن همیشه سختگیر بود و از دوستی و سخاوت دوستان مانند فرانسیس بیکن که به او کمک می کرد، لذت می برد
[ترجمه گوگل]گودمن همیشه سخت بود و از دوستی و سخاوت دوستانی مانند فرانسیس بیکن که از او کمک می گرفت لذت برد
[ترجمه گوگل]گودمن همیشه سخت بود و از دوستی و سخاوت دوستانی مانند فرانسیس بیکن که از او کمک می گرفت لذت برد
15. Scott was pretty hard up, so I lent him $20.
[ترجمه ترگمان]اسکان اسکات خیلی سخت بود، بنابراین ۲۰ دلار به او قرض دادم
[ترجمه گوگل]اسکات خیلی دشوار بود، بنابراین من 20 دلار وام گرفتم
[ترجمه گوگل]اسکات خیلی دشوار بود، بنابراین من 20 دلار وام گرفتم
پیشنهاد کاربران
در مضیقه ی مالی
Have got so little money
کلمات دیگر: