کلمه جو
صفحه اصلی

egomania


(روان شناسی) خود شیدایی (جنون خودپرستی)

انگلیسی به فارسی

(روانشناسی) خودشیدایی (جنون خودپرستی)


اومومیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: egomaniacal (adj.), egomaniac (n.)
• : تعریف: obsessive interest in oneself.
مشابه: narcissism

• inflated self-importance, self-interest, morbid egotism
egomania is a state of mind or a way of behaving in which a person does not care about harming other people in order to get what he or she wants.

جملات نمونه

1. Egomania can be such a bore.
[ترجمه ترگمان] Egomania \"میتونه خیلی خسته کننده باشه\"
[ترجمه گوگل]Egomania می تواند چنین خرد است

2. But his egomania was largely justified.
[ترجمه ترگمان]اما egomania تا حد زیادی موجه بود
[ترجمه گوگل]اما اگمانیا او عمدتا توجیه شده بود

3. You should marry me at the outset such good woman perhaps is right, but I marry you such egomania is a fault absolutely!
[ترجمه ترگمان]تو باید با من در آغاز آغاز ازدواج با من ازدواج کنی، شاید حق با تو باشد، اما من با تو ازدواج می کنم
[ترجمه گوگل]شما باید از ابتدا با من ازدواج کنید، چنین زن خوبی ممکن است درست باشد، اما من با شما ازدواج می کنم

4. Europe's powers would have fought over their differences without Napoleon. But the scale and ferocity of conflict was due in large part to the emperor's "aggression, egomania and lust for power".
[ترجمه ترگمان]قدرت های اروپا بدون ناپلئون بر سر اختلافات خود می جنگیدند اما مقیاس و درنده خویی این درگیری ها تا حد زیادی به \"پرخاش، egomania و شهوت قدرت\" امپراطور وارد شده بود
[ترجمه گوگل]قدرت های اروپایی بدون ناپلئون با اختلافات خود جنگیدند اما مقیاس و فلاکت درگیری ها به شدت به تجاوز امپراتور، ائومیه و امید به قدرت رسید

5. Worse still, I was never able to distinguish his optimism from plain egomania; I would not have been surprised to hear him announce that he had invented a better tree.
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، من هرگز نمی توانستم بینی خود را از plain آشکار تشخیص دهم؛ از اینکه او اعلام کرده بود که یک درخت بهتر اختراع کرده است، تعجب نمی کردم
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، من هرگز قادر به تشخیص خوش بینی خود را از اکتشاف ساده بودم؛ من نمی توانم شگفت زده کنم که او می گوید که او یک درخت بهتر را اختراع کرده است

an egomaniacal dictator

دیکتاتور خودشیفته


پیشنهاد کاربران

هو
خودمحوری ، جنون خودپرستی.


کلمات دیگر: