کلمه جو
صفحه اصلی

fashioned


روش، سبک، طرز، اسلوب، مد، ساختن، درست کردن، بشکل در آوردن

انگلیسی به فارسی

مد روز، ساختن، درست کردن، بشکل در اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• shaped, formed; adjusted, fitted; created, made

جملات نمونه

1. he fashioned his statues out of the finest marbles
او تندیس های خود را از بهترین سنگ مرمر می ساخت.

2. music fashioned to our taste
موسیقی که مطابق سلیقه ی ما تدوین شده است

3. Warm hearted wishes for an old fashioned Christmas and a happy New Year filled with all your favorite things.
[ترجمه ترگمان]آرزوی قلبی شاد برای یک کریسمس قدیمی و سال نو و سال نو را با همه چیزهای مورد علاقه ت پر کن
[ترجمه گوگل]آرزوهای آرزوهای گرم برای کریسمس قدیمی و شاد سال نو پر از همه چیز مورد علاقه خود را

4. She fashioned a necklace from paper clips.
[ترجمه ترگمان] اون یه گردن بند از گیره کاغذی درست کرده
[ترجمه گوگل]او یک گردنبند از کلیپ های کاغذی را ساخت

5. Here is an old - fashioned pump for drawing water from a well.
[ترجمه ترگمان]اینجا یک پمپ قدیمی برای آب کشیدن آب از چاه است
[ترجمه گوگل]در اینجا یک پمپ قدیمی برای طراحی آب از چاه است

6. Brilliant teamwork and old fashioned grit got the team a last minute point.
[ترجمه ترگمان]یک کار تیمی عالی و grit قدیمی تیم را برای آخرین لحظه به دست اورده بود
[ترجمه گوگل]تیم با تجربه و کارآیی درخشان و مدافع قدیمی مدافع تیم، نقطه ی آخر را به دست آورد

7. Stone Age settlers fashioned necklaces from sheep'steeth.
[ترجمه ترگمان]مهاجران عصر سنگی را از گوسفند steeth ساخته بودند
[ترجمه گوگل]مهاجران عصر حجر، گردنبندها را از گوسفند شیک ساخته اند

8. We are all unique human beings, fashioned by life experiences.
[ترجمه ترگمان]ما همه انسان های منحصر به فرد هستیم که از طریق تجربیات زندگی ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]ما همه انسانهای منحصر به فرد هستیم که تجارب زندگی است

9. He fashioned a box from a few old pieces of wood.
[ترجمه ترگمان]یک جعبه را از چند تکه چوب قدیمی ساخته بود
[ترجمه گوگل]او جعبه ای از چند قطعه چوب قدیمی را ساخت

10. He fashioned the clay into a jar.
[ترجمه ترگمان]خاک رس را به درون ظرف ریخت
[ترجمه گوگل]او خاک رس را به یک قالب تبدیل کرد

11. The custom has been fashioned out for a long time.
[ترجمه ترگمان]این رسم خیلی وقته که از مد افتاده
[ترجمه گوگل]سفارشی برای مدت زمان طولانی ساخته شده است

12. He fashioned a hat for himself from/out of newspaper.
[ترجمه ترگمان]یک کلاه را از روی کاغذ بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او کلاه خود را از / از روزنامه ساخت

13. Music is fashioned to our taste.
[ترجمه ترگمان]موسیقی به سلیقه ما مد است
[ترجمه گوگل]موسیقی به طعم ما مد شده است

14. They fashioned him into a fine pianist.
[ترجمه ترگمان]او را به یک پیانیست خوبی معرفی کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را به یک پیانیست خوب تبدیل کردند

15. Old - fashioned gypsy caravans are painted wooden vehicles.
[ترجمه ترگمان]واگن های Old قدیمی با ماشین های چوبی نقاشی شده اند
[ترجمه گوگل]کاروان های کولی های قدیمی ماشین های چوبی رنگ آمیزی می شوند


کلمات دیگر: