کلمه جو
صفحه اصلی

fatherless


بی پدر، پدرمرده، یتیم، بی مولف معلوم

انگلیسی به فارسی

بی‌پدر، یتیم، بی‌مؤلف معلوم


بی پدر و مادر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no living biological father.

(2) تعریف: having no legally responsible father.

• having no father, orphaned
you describe children as fatherless when their father has died or does not live with them.

جملات نمونه

1. His long periods abroad left the family virtually fatherless.
[ترجمه ترگمان]مدت طولانی در خارج از کشور خانواده را به طور مجازی یتیم کرده است
[ترجمه گوگل]دوران طولانی او در خارج از کشور، خانواده را تقریبا بدون پدربزرگ ترک کرد

2. My fatherless children are alone up in Orkney while I beg for money.
[ترجمه ترگمان]بچه های بی پدر و بچه من در Orkney هستند و من به خاطر پول التماس می کنم
[ترجمه گوگل]فرزندان فرزند من در Orkney به تنهایی می مانند، در حالی که برای پول می خواهم

3. They were left fatherless.
[ترجمه ترگمان]بی پدر و مادرشان را بی پدر گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]آنها بی پدر و مادر بودند

4. A fatherless, penniless boy - possessed of great determination, faith, and courage - seeks his fortune.
[ترجمه ترگمان]پسری بی پدر و بی پول، دارای عزم راسخ، ایمان و شجاعت، دنبال ثروت او می گردد
[ترجمه گوگل]یک پسر بی پدر و مادر، بی ادب - دارای عزت، ایمان و شجاعت - به دنبال ثروت خود است

5. I read about Lisa Dugan, pregnant at 1 fatherless.
[ترجمه ترگمان]من در مورد لیسا Dugan خوندم و در ۱۴ بی پدر حامله شدم
[ترجمه گوگل]من درباره لیزا داگن، باردار در 1 فرزند خوانده، خواندن

6. She would have been quite happy to have fatherless children.
[ترجمه ترگمان]او از داشتن فرزندان یتیم شادمان می شد
[ترجمه گوگل]او بسیار خوشحال بود که فرزندان خاله ای داشته باشد

7. You would even cast lots for the fatherless and barter away your friend.
[ترجمه ترگمان]شما حتی برای آنکه بی پدر و مادر خود را از این کار نجات دهید، خیلی کار می کنید
[ترجمه گوگل]شما حتی برای فرزندان خردسال هم بازی می کنید و دوستان خود را دور می زنید

8. May his children be fatherless and his wife a widow.
[ترجمه ترگمان]در ماه مه فرزندانش بی پدر و همسرش می شوند
[ترجمه گوگل]فرزندان او فرزند بیچاره و همسرش بیوه باشند

9. He executes justice for the fatherless and the widow, and loves the sojourner, giving him food and clothing.
[ترجمه ترگمان]او عدالت را برای the و بیوه زن اجرا می کند و the را دوست دارد و غذا و لباس به او می دهد
[ترجمه گوگل]او عدالت برای فرزندان بیوه و بیوه را اجرا می کند و عشیره را دوست دارد و به او غذا و لباس می دهد

10. He is unprincipled, swindling the widow and her fatherless son.
[ترجمه ترگمان]او به اصول اخلاقی خیانت می ورزد و آن بیوه زن و فرزند بی پدر را هم کلاه گذاشته است
[ترجمه گوگل]او بی نظیر است، بیوه و پسر خاله اش را فریب می دهد

11. NIV May his children be fatherless and his wife a widow.
[ترجمه ترگمان]در ماه مه فرزندان او بی پدر و همسر او هستند
[ترجمه گوگل]NIV می تواند فرزندان خود را بی پدر و همسرش بیوه

12. We are and fatherless, our mothers are as widows.
[ترجمه ترگمان]ما یتیم هستیم، مادران ما بیوه هستند
[ترجمه گوگل]ما هستیم و بی پدر و مادر ما مادران بیوه هستند

13. A father who has grown up with a fatherless past.
[ترجمه ترگمان]پدری که از گذشته بی پدر شده است
[ترجمه گوگل]یک پدر که با گذشته بدون پدر رشد کرده است

14. They can never call me a fatherless bastard!
[ترجمه ترگمان]او نا هیچ وقت نمی تونن منو یه حرومزاده بی پدر صدا کنن!
[ترجمه گوگل]آنها هرگز نمیتوانند به من زنگ بزنند!

15. Starless and fatherless, a dark water.
[ترجمه ترگمان]starless، بی پدر و بی پدر و یک آبی تیره
[ترجمه گوگل]بی سر و صدا و بی حوصله، آب تاریک


کلمات دیگر: