کلمه جو
صفحه اصلی

fascistic

انگلیسی به فارسی

فاشیستی


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to fascism, of or pertaining to a dictatorial system of government; dictatorial, authoritarian

جملات نمونه

1. So Japanese implemented fascistic martial spoliation which had brought not only great disaster to the farmers but great difficulty to anti-Japanese force in that area.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ژاپنی ها fascistic نظامی را به کار گرفتند که نه تنها برای کشاورزان فاجعه بزرگی محسوب می شد، بلکه برای مبارزه با نیروی ژاپنی در آن منطقه دشوار بود
[ترجمه گوگل]بنابراین ژاپن فساد اداری جنگی را اجرا کرد که نه تنها فاجعه بزرگی را برای کشاورزان به ارمغان آورد بلکه مشکل بزرگی برای نیروهای ضد ژاپنی در آن منطقه بود

2. Ever more petit bourgeois, consumerist and fascistic, the tele-stupefied country has lost all awareness of culture and language.
[ترجمه ترگمان]این کشور که از راه دور است همه آگاهی ها درباره فرهنگ و زبان را از دست داده است
[ترجمه گوگل]هرگز بیشتر بورژوایی، مصرف کننده و فاشیستی، کشور تلخ، تمام آگاهی از فرهنگ و زبان را از دست داده است

3. The article shows that the fascistic tendancy of Japanese media, unlike that in Italy and Germany, is due to its initiative to advocate invasion ever since the end of 19th Century.
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که the tendancy از رسانه های ژاپنی برخلاف آن چه در ایتالیا و آلمان، به دلیل ابتکار آن برای دفاع از حمله از اواخر قرن نوزدهم است
[ترجمه گوگل]این مقاله نشان می دهد که تماشای فاشیستی رسانه های ژاپنی، برخلاف آنچه در ایتالیا و آلمان، به دلیل ابتکار عمل خود برای حمایت از تهاجم از اواخر قرن نوزدهم است

4. Furthermore, the notion that ethics and morals can be dismissed before the throne of evolution is fascistic.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این تصور که اخلاق و اخلاق را می توان قبل از تاج و تخت تکامل رد کرد، fascistic است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مفهوم که اخلاق و اخلاق را می توان قبل از تخت تکاملی رها کرد، فاشیستی است

5. In the meantime, he warns, "There could be a different new form of politics, much more populist, dangerous, fascistic, like the BNP. "
[ترجمه ترگمان]در عین حال، او هشدار می دهد: \" ممکن است شکل جدیدی از سیاست وجود داشته باشد، که بسیار more، dangerous، مانند حزب ملی عوامی است \"
[ترجمه گوگل]در همین حال، او هشدار می دهد، 'ممکن است یک شکل جدید از سیاست، بسیار پوپولیست، خطرناک، فاشیستی، مانند BNP باشد '

6. These obscurantist Christian mullahs are systematically preparing to institute an openly fascistic theocratic regime in the US. And their leader-mad dog Bush Jr.
[ترجمه ترگمان]این روحانیون مسیحی به طور سیستماتیک در حال آماده شدن برای پایه ریزی یک رژیم مذهبی صریح در ایالات متحده هستند و \"سگ دیوانه\" آن ها \"بوش پسر\"
[ترجمه گوگل]این مولاها مسیحی مسیحی به طور سیستماتیک آماده شدن برای ایجاد یک رژیم رسمی فاشیستی در ایالات متحده هستند و بوش جونگ، رهبر و دیوانه او

7. It is the detail and vigor of the Japanese modernization and the source of fascistic militarism.
[ترجمه ترگمان]این موضوع، جزئیات و قوت مدرن سازی ژاپن و منبع of نظامی گری است
[ترجمه گوگل]این جزئیات و توانایی مدرنیزاسیون ژاپن و منبع نیروی نظامی فاشیستی است

8. A high - profile professor had to lock the door, by such a fascistic method, to resist truancy.
[ترجمه ترگمان]یک استاد مشهور مجبور بود در را با روش fascistic قفل کند تا در مقابل پرسه زدن مقاومت کند
[ترجمه گوگل]استاد برجسته باید با استفاده از چنین شیوه ای فاشیستی، برای جلوگیری از ازدحام، درب را قفل کند

9. This fits the desire to portray English fans as the victims, forever at the mercy of unscrupulous foreign justice systems and brutal, fascistic policemen.
[ترجمه ترگمان]این آمادگی برای به تصویر کشیدن هواداران انگلیسی به عنوان قربانیان، برای همیشه در اختیار سیستم های قضایی بی شرمانه و بی رحم، fascistic پلیس قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این به تمایل خود برای نشان دادن طرفداران انگلیسی به عنوان قربانیان، برای همیشه در رحمت سیستم های عدالت بی عدالتی و پلیس های وحشیانه و فاشیستی مطابقت دارد

10. In this parallel universe, consumer rights have acquired the status of a fascistic mantra.
[ترجمه ترگمان]در این دنیای موازی، حقوق مصرف کنندگان وضعیت یک شعار fascistic را به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]در این جهان موازی، حقوق مصرف کننده وضعیت ماتریالی فاشیستی را به دست آورده است

11. There is still room for straight adoration—a few starchy tea-towels have been printed in their honour, and someone has decked Regent Street with a nearly fascistic number of Union Jacks.
[ترجمه ترگمان]هنوز جایی برای ستایش مستقیم وجود دارد - چند تا حوله starchy که به افتخار شان چاپ شده اند، و یک نفر خیابان ری جنت را با شماره nearly از جک تزئین کرده است
[ترجمه گوگل]هنوز هم وجود دارد برای مستبدانه مستبد - چند عینک چای نشاسته ای به افتخار آنها چاپ شده است، و کسی رگنت خیابان را با تعداد تقریبا فاشیستی اتحاد جماهیر گنجانده است


کلمات دیگر: