تایمر تخم مرغ
egg timer
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• small timer used for timing the boiling of eggs
an egg-timer is a device that helps you measure the time needed to boil an egg.
an egg-timer is a device that helps you measure the time needed to boil an egg.
جملات نمونه
1. This new age mobile application Egg Timer will keep you roast tender and the smoke away.
[ترجمه ترگمان]این استفاده از موبایل جدید به نام اگ Timer باعث می شود که شما در حال کباب کردن و کشیدن سیگار باشد
[ترجمه گوگل]این سنسور جدید تلفن همراه دارای برنامه ی تخم مرغی است که شما را مجذوب کباب و دود می کند
[ترجمه گوگل]این سنسور جدید تلفن همراه دارای برنامه ی تخم مرغی است که شما را مجذوب کباب و دود می کند
2. In my house I do not have an egg timer.
[ترجمه ترگمان]تو خونه من تایمر تخم مرغ نداره
[ترجمه گوگل]در خانه من یک تایمر تخم مرغی ندارم
[ترجمه گوگل]در خانه من یک تایمر تخم مرغی ندارم
3. You can use an egg timer to countdown to fifteen minutes so that you're not constantly opening your eyes to see how much time has gone by.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از یک تایمر تخم مرغ برای شمارش معکوس تا ۱۵ دقیقه استفاده کنید تا به طور مداوم چشمان خود را باز کنید تا ببینید چقدر زمان گذشته است
[ترجمه گوگل]شما می توانید از یک تایمر تخم مرغ به شمارش معکوس تا پانزده دقیقه استفاده کنید به طوری که شما به طور مداوم چشم های خود را باز نمی کنید تا ببینید چقدر وقت صرف شده است
[ترجمه گوگل]شما می توانید از یک تایمر تخم مرغ به شمارش معکوس تا پانزده دقیقه استفاده کنید به طوری که شما به طور مداوم چشم های خود را باز نمی کنید تا ببینید چقدر وقت صرف شده است
4. Use an Egg Timer: An egg timer provides continuous visual cues to help the child pace progress and stay on task.
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک روش تخم گذاری: یک تایمر دارای نشانه های بصری مداوم برای کمک به روند پیشرفت کودک و ماندن در کار است
[ترجمه گوگل]استفاده از تایمر تخم مرغ: یک تایمر تخم مرغ بصری مداوم بصری برای کمک به پیشرفت کودک در سرعت و ماندن در کار فراهم می کند
[ترجمه گوگل]استفاده از تایمر تخم مرغ: یک تایمر تخم مرغ بصری مداوم بصری برای کمک به پیشرفت کودک در سرعت و ماندن در کار فراهم می کند
5. They're the ones in the back of the gymnasium, frantically writing to the last minute and choking under the pressure of an egg timer.
[ترجمه ترگمان]آن ها آن هایی هستند که در انتهای سالن ورزش قرار دارند و دیوانه وار شروع به نوشتن می کنند و زیر فشار یک تایمر سلفی خفه می شوند
[ترجمه گوگل]آنها آنهایی هستند که در پشت ژیمناستیک قرار دارند، به طور ناگهانی به آخرین لحظه نوشتند و تحت فشار یک تایمر تخم مرغ خفه می شوند
[ترجمه گوگل]آنها آنهایی هستند که در پشت ژیمناستیک قرار دارند، به طور ناگهانی به آخرین لحظه نوشتند و تحت فشار یک تایمر تخم مرغ خفه می شوند
6. If you want to dramatically cut down the time you spend writing articles, I suggest you get an egg timer or a regular clock and set a deadline for each article.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید زمان صرف نوشتن مقالات را به شدت کاهش دهید، پیشنهاد می کنم که یک تایمر یا یک ساعت معین داشته باشید و برای هر مقاله یک مهلت تعیین کنید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید به طور چشمگیری زمان لازم برای نوشتن مقالات را کاهش دهید، پیشنهاد می کنم یک تایمر تخم مرغ یا یک ساعت منظم داشته باشید و یک مهلت برای هر مقاله تعیین کنید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید به طور چشمگیری زمان لازم برای نوشتن مقالات را کاهش دهید، پیشنهاد می کنم یک تایمر تخم مرغ یا یک ساعت منظم داشته باشید و یک مهلت برای هر مقاله تعیین کنید
کلمات دیگر: