بسته شده، بستن، سفت کردن، محکم کردن، چسباندن، چفت کردن
fastened
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• secured, made fast; buttoned, zippered; attached, joined; closed
جملات نمونه
1. i fastened the handles to the chair with screws
دسته ها را با پیچ به صندلی وصل کردم.
2. she fastened her look on us
او نگاهش را بر ما دوخت.
3. poor kinsmen fastened themeselves on her
خویشاوندان مسکین وبال گردن او شدند.
4. the dog fastened his teeth on that man's leg
سگ پای آن مرد را با دندان محکم گرفت.
5. they were fastened together by pins
با سنجاق به هم وصل شده بودند.
6. the blind man fastened on my arm
مرد نابینا بازویم را گرفت.
7. The President fastened on the idea at once.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه فورا به این فکر افتاد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بر این ایده یک بار تأکید کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بر این ایده یک بار تأکید کرد
8. He fastened up his coat and hurried out.
[ترجمه ترگمان]کتش را بست و با عجله از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او کت خود را بست و عجله کرد
[ترجمه گوگل]او کت خود را بست و عجله کرد
9. The jacket was fastened with a complicated buttoned flap.
[ترجمه ترگمان]ژاکت را با یک دکمه بسته بسته بسته بودند
[ترجمه گوگل]ژاکت با یک فلپ پیچیده پیچیده بود
[ترجمه گوگل]ژاکت با یک فلپ پیچیده پیچیده بود
10. The children fastened their eyes on the toys.
[ترجمه ترگمان]بچه ها نگاه خود را به اسباب بازی های بچه ها دوخته بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها چشمان خود را روی اسباب بازی ها بستند
[ترجمه گوگل]بچه ها چشمان خود را روی اسباب بازی ها بستند
11. The box was fastened with a rusty wire.
[ترجمه ترگمان]جعبه با سیم زنگ زده بسته شده بود
[ترجمه گوگل]جعبه با سیم زنگ زده بود
[ترجمه گوگل]جعبه با سیم زنگ زده بود
12. Make sure your seat belt is securely fastened.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو که کمربند ایمنی محکم بسته شده
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که کمربند ایمنی شما به صورت ایمن بسته شده است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که کمربند ایمنی شما به صورت ایمن بسته شده است
13. All eyes in the room fastened on me.
[ترجمه ترگمان]همه چشم ها در اتاق به من دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]تمام چشمان در اتاق بر من بسته شده است
[ترجمه گوگل]تمام چشمان در اتاق بر من بسته شده است
14. The stranger fastened on my arm.
[ترجمه ترگمان]مرد غریب بازوی مرا گرفت
[ترجمه گوگل]غریبه به بازوی من بستگی دارد
[ترجمه گوگل]غریبه به بازوی من بستگی دارد
15. The lid of this box has been fastened down.
[ترجمه ترگمان]در صندوق این جعبه بسته شده است
[ترجمه گوگل]درب این جعبه بسته شده است
[ترجمه گوگل]درب این جعبه بسته شده است
16. She got quickly into her Mini and fastened the seat-belt.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت وارد her شد و کمربند ایمنی را بست
[ترجمه گوگل]او به سرعت به مینی خود رسید و کمربند ایمنی را تسویه کرد
[ترجمه گوگل]او به سرعت به مینی خود رسید و کمربند ایمنی را تسویه کرد
پیشنهاد کاربران
متصل
کلمات دیگر: