پیمایش پذیر، پیمودنی، قابل پیمایش، فهمیدنی، پی بردنی
fathomable
پیمایش پذیر، پیمودنی، قابل پیمایش، فهمیدنی، پی بردنی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of fathom.
• measurable; understandable, comprehensible, penetrable
جملات نمونه
1. All his life, the scholar attempted to render science fathomable to the public.
[ترجمه ترگمان]این دانشمند در تمام مدت عمرش تلاش کرد علم را به مردم انتقال دهد
[ترجمه گوگل]در تمام عمر خود، محقق تلاش کرد تا علم را قابل فهم به عموم مردم کند
[ترجمه گوگل]در تمام عمر خود، محقق تلاش کرد تا علم را قابل فهم به عموم مردم کند
2. It is a breakthrough to extract key information from fathomable electrical measurements with appropriate mathematics tool.
[ترجمه ترگمان]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی از اندازه گیری های الکتریکی fathomable با ابزار ریاضی مناسب است
[ترجمه گوگل]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی از اندازه گیری های قابل اندازه گیری الکتریکی با ابزار ریاضی مناسب است
[ترجمه گوگل]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی از اندازه گیری های قابل اندازه گیری الکتریکی با ابزار ریاضی مناسب است
3. All his life, the scholar attempt to render science fathomable to the public.
[ترجمه ترگمان]در تمام طول عمرش، این روحانی تلاش می کند علم را به عموم معرفی کند
[ترجمه گوگل]تمام عمر خود تلاش علمی برای ارائه علم قابل فهم به عموم است
[ترجمه گوگل]تمام عمر خود تلاش علمی برای ارائه علم قابل فهم به عموم است
4. It is a breakthrough to extract key information, which directly reflect fault distance from fathomable electrical measurements with appropriate mathematics tool.
[ترجمه ترگمان]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی است که مستقیما بازتاب فاصله خطا از اندازه گیری های الکتریکی fathomable با ابزار ریاضی مناسب است
[ترجمه گوگل]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی است که به طور مستقیم فاصله فاصله تا اندازه گیری های قابل اندازه گیری الکتریکی با ابزار ریاضی مناسب را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این یک پیشرفت برای استخراج اطلاعات کلیدی است که به طور مستقیم فاصله فاصله تا اندازه گیری های قابل اندازه گیری الکتریکی با ابزار ریاضی مناسب را نشان می دهد
5. Thirty years ago, not many people would have thought that they could buy a personal computer. Such an idea was not fathomable by ordinary people back then.
[ترجمه ترگمان]سی سال پیش، بسیاری از مردم فکر می کردند که می توانند یک کامپیوتر شخصی بخرند در آن زمان مردم عادی چنین نظری نداشتند
[ترجمه گوگل]سی سال پیش، بسیاری از مردم فکر نکردند که بتوانند یک رایانه شخصی را خریداری کنند چنین ایده ای پس از آن توسط افراد عادی قابل فهم نبود
[ترجمه گوگل]سی سال پیش، بسیاری از مردم فکر نکردند که بتوانند یک رایانه شخصی را خریداری کنند چنین ایده ای پس از آن توسط افراد عادی قابل فهم نبود
پیشنهاد کاربران
قابل فهم
کلمات دیگر: