(عاملی که توزیع انحصاری کالا یا خدمتی را در ناحیه ای به عهده دارد) نمایندگی
dealership
(عاملی که توزیع انحصاری کالا یا خدمتی را در ناحیه ای به عهده دارد) نمایندگی
انگلیسی به فارسی
(عاملی که توزیع انحصاری کالا یا خدمتی را در ناحیهای بهعهده دارد) نمایندگی
نمایندگی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a sales agency authorized to sell a particular product in a particular area.
• authorized sales agency
جملات نمونه
1. he owns the ford dealership in our town
او در شهر ما نمایندگی (اتومبیل های) فورد را دارد.
2. He works for a Peugeot dealership and the company has offered a back-up vehicle with the promise of petrol from other businesses.
[ترجمه ترگمان]او برای نمایندگی پژو کار می کند و این شرکت یک وسیله نقلیه پشتیبان با وعده بنزین از سایر تجارت ها ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]او برای نمایندگی پژو کار می کند و این شرکت خودروی پشتیبان خود را با وعده بنزین از دیگر شرکت ها ارائه داده است
[ترجمه گوگل]او برای نمایندگی پژو کار می کند و این شرکت خودروی پشتیبان خود را با وعده بنزین از دیگر شرکت ها ارائه داده است
3. A smaller Deere dealership went into the old J. I.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه کوچکتری به نام جی من
[ترجمه گوگل]نمایندگی دنده کوچکتر به J I قدیمی وارد شد
[ترجمه گوگل]نمایندگی دنده کوچکتر به J I قدیمی وارد شد
4. Yep, available right now at a dealership near you.
[ترجمه ترگمان] آره، در حال حاضر، تو یه فروشگاه نزدیک تو وجود داره
[ترجمه گوگل]بله، در حال حاضر در نمایندگی در نزدیکی شما موجود است
[ترجمه گوگل]بله، در حال حاضر در نمایندگی در نزدیکی شما موجود است
5. At this dealership in Oxfordshire there's optimism too.
[ترجمه ترگمان]در این نمایندگی در Oxfordshire نیز خوش بینی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این نمایندگی در آکسفوردشایر نیز خوش بینی است
[ترجمه گوگل]در این نمایندگی در آکسفوردشایر نیز خوش بینی است
6. Robles was hired at the dealership on April 2
[ترجمه ترگمان]رابلز در این نمایش در ۲ آوریل استخدام شد
[ترجمه گوگل]رابلس در نمایندگی در تاریخ 2 آوریل استخدام شد
[ترجمه گوگل]رابلس در نمایندگی در تاریخ 2 آوریل استخدام شد
7. If the podiatrist were located in the car dealership, we could be sure-footed about one of our biggest investments.
[ترجمه ترگمان]اگر the در نمایندگی اتوموبیل قرار داشتند، ما می توانیم به یکی از بزرگ ترین سرمایه گذاری مان پا بگذاریم
[ترجمه گوگل]اگر پدیاستر در نمایندگی خودرو قرار داشته باشد، می توانیم در مورد یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های ما مطمئن شویم
[ترجمه گوگل]اگر پدیاستر در نمایندگی خودرو قرار داشته باشد، می توانیم در مورد یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های ما مطمئن شویم
8. Head over to a local car dealership.
[ترجمه ترگمان]به نمایندگی از فروشگاه محلی بروید
[ترجمه گوگل]سر به سمت نمایندگی خودرو محلی بروید
[ترجمه گوگل]سر به سمت نمایندگی خودرو محلی بروید
9. The car dealership has a large inventory of used cars.
[ترجمه ترگمان]نمایندگی خودرو فهرست بزرگی از ماشین های دست دوم دارد
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو دارای موجودی بزرگی از اتومبیل های مورد استفاده است
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو دارای موجودی بزرگی از اتومبیل های مورد استفاده است
10. The car dealership did brisk business this weekend, selling over 50 vehicles.
[ترجمه ترگمان]نمایندگی خودرو در آخر هفته به فروش رفت و بیش از ۵۰ وسیله نقلیه را فروخت
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو در این آخر هفته، فروش بیش از 50 وسیله نقلیه را انجام داد
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو در این آخر هفته، فروش بیش از 50 وسیله نقلیه را انجام داد
11. Sitting inside the Reva dealership at a small coffee table decorated with a red rose, Reva's marketing manager Pavan Sachdeva shrugged.
[ترجمه ترگمان]pavan Sachdeva مدیر بازاریابی Reva شانه هایش را بالا انداخت و گفت: \" نشستن در فروشگاه Reva در یک میز کوچک قهوه که با یک رز قرمز تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]پانا ساچداوا، مدیر بخش بازاریابی Reva، نشسته در نمایندگی Reva در یک میز قهوه ای کوچک تزئین شده با گل رز قرمز
[ترجمه گوگل]پانا ساچداوا، مدیر بخش بازاریابی Reva، نشسته در نمایندگی Reva در یک میز قهوه ای کوچک تزئین شده با گل رز قرمز
12. Contending for dealership is the main competition content of the Freight Agent Enterprises, and at the same time is the important component of the personnel work.
[ترجمه ترگمان]contending برای نمایندگی، محتوای رقابت اصلی شرکت های عامل باربری است، و در عین حال مولفه مهم کار پرسنل است
[ترجمه گوگل]رقابت برای نمایندگی، محتوای اصلی رقابت شرکت های حمل و نقل است و در عین حال جزء مهم کار پرسنل است
[ترجمه گوگل]رقابت برای نمایندگی، محتوای اصلی رقابت شرکت های حمل و نقل است و در عین حال جزء مهم کار پرسنل است
13. The dealership is losing its cars and trucks made by the U.
[ترجمه ترگمان]نمایندگی در حال از دست دادن ماشین ها و کامیون های ساخته شده توسط ایالات متحده است
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو و کامیون های خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]نمایندگی خودرو و کامیون های خود را از دست می دهد
14. Undervalued share price can lead to dealership competition and hostile takeover.
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام undervalued می تواند منجر به رقابت نمایندگی و تصاحب خصمانه شود
[ترجمه گوگل]قیمت سهام با ارزش قابل توجه می تواند منجر به رقابت نمایندگی و جذب خصمانه شود
[ترجمه گوگل]قیمت سهام با ارزش قابل توجه می تواند منجر به رقابت نمایندگی و جذب خصمانه شود
He owns the Ford dealership in our town.
او در شهر ما نمایندگی (اتومبیلهای) فورد را دارد.
پیشنهاد کاربران
شعبه
معامله
نمایندگی فروش
کلمات دیگر: